ابوبکر صدیق رضی الله عنه
نویسنده : عبدالمنعم هاشمی
مترجم : محمد گل گمشادزهی
«خداوند مرا به سوی شما مبعوث کرد شما گفتید تو دروغ میگویی، اما ابوبکر گفت راست میگوید ومرا با جان و مالش یاری داد».[۱]
ایمان زود هنگام
رهبران واشراف قریش یکی پس از دیگری وپشت سرهم در صحن کعبه جمع میشدند. زید بن عمرو بن نفیل در آفتاب نشسته بود وبا تعجب به بتهای بلندی که در این جا و آنجا گذاشته شده بودند نگاه میکرد. زید به آئین بتپرستی قانع نبود و با جدیت تلاش میکرد که دینی را بپذیرد که آئین یکتاپرستی باشد، قریش را میدید که شتر وگوسفند و… را برای بتها سر میبریدند با خودش فکرکرد و گفت: گوسفند را خدا آفریده واز آسمان باران میباراند و برای گوسفندان گیاه وعلف در زمین میرویاند پس شما چگونه گوسفند را به نام غیر از خدا سر میبرید؟!
زید هم چنان غرق این افکار بود که امیه بن ابی صلت به او نزدیک شد و گفت: در چه حالی ای جوینده خیر وخوبی؟ زید گفت که خوب هستم. امیه پرسید: آیا چیزی یافتی؟ زید گفت: نه. امیه گفت: جز آنچه که خداوند خواسته یا از طرف خداوند باشد. هر دینی روز قیامت سبب هلاکت خواهد بود. اما آیا پیامبری که منتظرش هستید از ماست یا از شماست[۲].
ابوبکر این سخن را شنید و گفت: من قبلا نشنیده بودم که پیامبری مبعوث میشود ومردم منتظر آن هستند، بنابر این نزد ورقه بن نوفل رفتم او بسیار به آسمان نگاه میکرد وهمواره چیزی زمزمه مینمود، داستان گفتگوی امیه وزید را برای او تعریف کردم. ورقه گفت: بله برادر زادهام، پیامبری که مردم منتظر او هستند از نظر نسب از اعراب متوسط است من نسب را میدانم و قوم تو نسب میانه و متوسطی در میان اعراب دارد. ابوبکر به ورقه گفت: عمو! این پیامبر چه میگوید؟ ورقه گفت: هرآنچه به او از جانب خدا گفته شود همان را به مردم خواهد گفت، اما ظلم نمیکند و نمیگذارد که بر او ظلم شود واز اینکه مردم بر یکدیگر ستم کنند جلوگیری مینماید.
ابوبکر افزود: «وقتی پیامبر صلی الله علیه وسلم به پیامبری مبعوث شد من به او ایمان آوردم و او را تصدیق نمودم»[۳].
ابوبکر اسلام آورد و پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد اسلام آوردن ابوبکر فرمود: «هیچ کسی را به اسلام دعوت ندادم مگر ابتدا در پذیرفتن دعوتم دچار تردید وشک میشد به جز ابوبکر، هنگامی که او را دعوت دادم چهرهاش را برنگرداند و در حقانیت اسلام شک نکرد»[۴].
این چنین ابوبکر صدیق رضی الله عنه خیلی زود از جاهلیت به اسلام روی آورد.
ابوبکر صدیق رضی الله عنه چه کسی بود؟
ابوبکر صدیق رضی الله عنه یار پیامبر صلی الله علیه وسلم است که پس از مسلمان شدن همیشه در سفر وحضر تا دم وفات آن حضرت درخدمت ایشان بوده و هیچ گاه از او جدا نشد[۵]. به علت زیبایی چهرهاش او را «عتیق» لقب داده بودند. نسب او در مره بن کعبه به پیامبر صلی الله علیه وسلم میرسد، نامش عبدالله بن ابی قحافه عثمان بن عامر بن عمروبن کعب…. ابن مره بن کعب… قریشی است. مادر ابوبکر صدیق رضی الله عنه ام الخیر سلمی است. ابوبکر در جاهلیت با اسماء بنت عمیس وحبیبه ازدواج کرده بود. هنگامی که ابوبکر صدیق رضی الله عنه وفات کرد حبیبه حامله بود. ابوبکر شش فرزند داشت سه دختر وسه پسر. پسران وی به نامهای عبدالله، عبدالرحمن ومحمد ودخترانش اسماء وام المؤمنین عایشه وام کلثومش بودند.
عادات و صفات ابوبکر صدیق رضی الله عنه
امت اسلامی به اجماع او را صدیق نامیدهاند چون او راستگویی را همواره برخود لازم گرفته بود ونیز بلافاصله رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلم را تصدیق نمود، هرگز اشتباه و دروغی از او سر نزده که کسی آن را به یاد داشته باشد. روزی پیامبر صلی الله علیه وسلم در کعبه نماز میخواند، عقبه بن ابی معیط نزدیک وی آمد وچادرش را به گردن پیامبر صلی الله علیه وسلم پیچید وداشت او را خفه میکرد، ابوبکر، عقبه را از کنار پیامبر دور نمود و او را سرزنش کرد و گفت: «آیا میخواهی مردی را بکشی که میگوید پروردگار من الله است در حالی که از طرف پروردگارتان دلایل روشنی ارائه کرده است»[۶].
در صبح روز اسراء که پیامبر صلی الله علیه وسلم از معراج برگشته بود، مشرکین نزد ابوبکر صدیق رضی الله عنه آمدند و گفتند: آیا میدانی دوست تو چه میگوید، او میگوید که دیشب به بیت المقدس برده شده است!
ابوبکر از آنها پرسید: آیا محمد چنین گفته است؟ مشرکین گفتند: بله. ابوبکر صدیق رضی الله عنه قبل از اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم را ببیند و از او اخبار اسراء و معراج را بشنود گفت: «او راست گفته است من او را در چیزی بالاتر از این که او میگوید: اخبار آسمانی صبح وشام به او میرسد تصدیق میکنم»[۷].
ابوبکر صدیق رضی الله عنه بزرگوار وسخاوتمند بود و از آنجا که اموال خود را به کثرت صدقه میکرد خداوند در قرآن آیهای در مورد ایشان نازل فرمود:
﴿وَسَیُجَنَّبُهَا ٱلۡأَتۡقَى ١٧ ٱلَّذِی یُؤۡتِی مَالَهُۥ یَتَزَکَّىٰ ١٨﴾ [اللیل: ۱۷ – ۱۸].
«ونجات مییابد از آتش دوزخ کسی که بیشتر از همه پرهیزکار است. ومال خود را در راه خدا میدهد تا تزکیه شود».
حضرت عمر رضی الله عنه در مورد اینکه ابوبکر صدیق رضی الله عنه در صدقه کردن اموال خود از تمام صحابه سبقت میگرفت، میگوید: پیامبر صلی الله علیه وسلم به ما دستور داد تا در راه خدا صدقه کنیم، نزد من هم مقدار مال بود با خود گفتم امروز از ابوبکر سبقت خواهم گرفت ومن نصف دارایی خود را صدقه کرده و پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم آوردم. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: برای خانوادهات چه گذاشتی؟ گفتم: همین مقدار را در خانه نیز گذاشتهام. اما ابوبکر صدیق رضی الله عنه تمام اموال ودارایی خود را آورده بود، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: ای ابوبکر برای خانوادهات چه گذاشتهای؟ گفت: برای آنها خداوند و پیامبر را گذاشتهام. عمر رضی الله عنه با خود گفت در هیچ چیزی از او سبقت نمیتوانم بگیرم[۸]. این واقعه در روز آماده کردن لشکر عسره در غزوه تبوک روی داده است.
ابوبکر صدیق رضی الله عنه بسیار دانا وهوشیار بود، درمقابل مانعین زکات قاطعانه ایستاد وفرمود: «سوگند به خدا! با کسی که میان نماز وزکات فرق میگذارد خواهم جنگید، سوگند به خدا! اگر زانو بند شتری را که آنها به پیامبر صلی الله علیه وسلم میدادند، ندهند با آنها میجنگم».
ابوبکر صدیق رضی الله عنه با زیرکی خود هدف پیامبر صلی الله علیه وسلم را از سخنانش فهمید، که آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمود: «خداوند تبارک و تعالی بندهای را اختیار داده که از دنیا یا آخرت یکی را قبول کند و آن بنده آنچه را نزد خداست اختیار نمود»[۹].
ابوبکر صدیق رضی الله عنه بعد از شنیدن این سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم بلافاصله منظور پیامبر صلی الله علیه وسلم را درک نمود وشروع به گریه کرد و گفت: «پدر و مادرهایمان فدایت باد» یاران پیامبر صلی الله علیه وسلم ازگریه ایشان تعجب کردند. اما هنگامی که وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم نزدیک شد و اجلش فرا رسید آنها دانستند که بندهای که آنچه نزد خدا هست آن را قبول کرده، پیامبر صلی الله علیه وسلم است ونیز دانستند که ابوبکر صدیق رضی الله عنه مردی زیرک وهوشیار است.
شجاعت وجرأت نیز از صفات بارز ابوبکر صدیق رضی الله عنه بود که در صحنههای مختلفی این صفت متجلی شد، در صدر اسلام، وقتی که مسلمانان تعداد انگشت شماره بودند ابوبکر صدیق رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وسلم خواست تا از خانه ابی ارقم بیرون بروند و در کعبه، آشکارا مردم را به اسلام دعوت دهند، همه با رأی ابوبکر موافقت کرده وبه قصد کعبه از خانه ابی ارقم بیرون رفتند، وقتی به کعبه رسیدند متوجه شدند که اشراف وسران قریش نشستهاند و به گفتگو مشغولاند، مسلمانان نزدیک آنها نشستند ابوبکر صدیق رضی الله عنه بلند شد و برای مردم سخنرانی کرد و آنها را به یگانگی خداوند و یکتاپرستی دعوت داد وقدرت بزرگ الله و نعمتهای گستردهاش را به آنها یادآوری نمود پیامبر صلی الله علیه وسلم به سخنان دوست خود گوش میداد. ابوبکر صدیق رضی الله عنه استاده بود گویا او قریش و اشراف آن را به مبارزه میطلبید، عتبه بن ربیع یکی از اشراف قریش به سخنرانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه اعتراض کرد اما ابوبکر صدیق رضی الله عنه همچنان سخنانش را ادامه داد تا اینکه حاضرین شورش کردند وبه ابوبکر صدیق رضی الله عنه حمله ور شدند وبر سر وصورت او کوفتند خون از چهرهاش سرازیر شد و ابوبکر صدیق رضی الله عنه بیهوش بر زمین افتاد، خبر بیهوشی ابوبکر صدیق رضی الله عنه پخش شد وعموزادههای ابوبکر صدیق رضی الله عنه از قبیله بنی تمیم آمدند، آنها فکر کردند ابوبکر صدیق رضی الله عنه مرده است، او را همچنان که بیهوش بود به خانهاش منتقل کردند وبا همدیگر عهد کردن که اگر ابوبکر صدیق رضی الله عنه بمیرد عتبه بن ربیع را به قتل برسانند. ابوقحافه پدر ابوبکر صدیق رضی الله عنه ومادرش ام الخیر سلمی کنار بستر ابوبکر صدیق رضی الله عنه نشسته بودند، دیری نگذشت که ابوبکر به هوش آمد و اولین سخنی که به زبان آورد گفت: محمد چه شد؟ پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم چه شد؟ و همچنان تکرار میکرد: محمد چه شد؟
وچون مطلع شد که پیامبر صلی الله علیه وسلم به خانه ابی ارقم برگشته است همراه مادرش به آنجا رفت وقتی مطمئن شد که پیامبر صلی الله علیه وسلم سالم است از او خواست که مادرش را به اسلام دعوت دهد، پیامبر صلی الله علیه وسلم مادر ابوبکر را به اسلام دعوت داد و او بلافاصله اسلام را پذیرفت ابوبکر صدیق رضی الله عنه بسیار شادمان و احساس خوشبختی نمود.
حضرت علیس به شجاعت ابوبکر صدیق رضی الله عنه شهادت داده است. هنگامی که از او پرسیده شد که دلیرترین مردم نزد شما چه کسی است؟ گفت: ابوبکر صدیق رضی الله عنه، چون در جنگ بدر وقتی برای پیامبر صلی الله علیه وسلم سایبانی ساختیم و گفتیم: چه کسی حاضر است که همراه پیامبر صلی الله علیه وسلم بنشیند تا مشرکین گزندی به ایشان نرسانند، سوگند به خدا جز ابوبکر صدیق رضی الله عنه هیچ کس حاضر نشد. ابوبکر شمشیر کشید و در کنار پیامبر صلی الله علیه وسلم ایستاد و هیچ کس از مشرکین جرأت نداشت که به سوی پیامبر صلی الله علیه وسلم برود از این رو میدانم ابوبکر صدیق رضی الله عنه دلیرترین مردم است[۱۰].
وفات
ابوبکر صدیق رضی الله عنه وصیت کرد که همسرش اسماء بنت عمیس به کمک فرزندش عبدالرحمن او را غسل بدهند، در آخرین لحظات زندگیاش مثنی بن حارثه از عراق آمد وخبر پیروزیهای مسلمین را در آنجا به اطلاع ابوبکر صدیق رضی الله عنه رساند در شامگاه دوشنبه هشتم جمادی الاول سال سیزدهم هجری ابوبکر صدیق رضی الله عنه جان به جان آفرین سپرد.
رحمت خدا بر یار غار و دوست باوفا و صادق پیامبر باد.
[۱]– صحیح بخاری، فضائل الصحابه.
[۲]– تاریخ الخلفاء سیوطی، ص ۴۳-۴۲٫
[۳]– تاریخ الخلفاء، ص ۴۳-۴۲٫
[۴]– سیره ابن هشام.
[۵]– تاریخ الخلفاء، ص ۳۵٫
[۶]– بخاری از عروه بن الزبیر.
[۷]– حاکم در مستدرک از عایشه با سند خوب روایت کرده است.
[۸]– به روایت ترمذی از ابوهریره.
[۹]– صحیح بخاری وصحیح مسلم.
[۱۰]– تاریخ الخلفاء با اندکی تصرف، ص ۴۵-۴۴٫