جنسیّت ناقص: مورد نقصان عقل (1: اندر معانی عقل)
سخن گزافهای نیست اگر بگوییم مشهورترین نظریهپردازِ معاصرِ قائل به نقصان در جنسیت زنانه، زیگموند فروید(1939م) پدر روانکاوی مدرن است.



سخن گزافهای نیست اگر بگوییم مشهورترین نظریهپردازِ معاصرِ قائل به نقصان در جنسیت زنانه، زیگموند فروید(1939م) پدر روانکاوی مدرن است. فروید با پیش کشیدن نظریهی «رشک قضیب»[1] به مثابه یکی از ادراکات ذهنی زنانه در مسیر رشد و بلوغ جنسیتی، زن را به مثابه نوعی «مرد ناقص» به تصویر کشید. صدالبته زن در فلسفهی غرب ـ چه دوران پیشا مسیحی و چه پس از مسیحیت ـ عموماً به شکل موجود ناقص تصویر میشده است. افلاطون در قرون چهارم و پنجم قبل از میلاد مسیح دربارهی زنان گفته است:
«طبیعت زنانهی ما ـ من حیث فضیلت ـ مادون طبیعت مردان است»[2].
و یا ژان بودَن(1596م) فیلسوف سیاسی و متفکر برجستهی فرانسوی مینویسد:
«حکمرانی زنانه، مستقیماً با قانون طبیعت و نیز قوانین خداوند در تضاد است»[3].
در میراث مسلمانان نیز بعضاً نظیر چنین عباراتی وارد شده و تدریجاً نوعی روانشناسی مردانه را بر این میراث مسلط کرده است. از این حیث، مشهورترین عبارت در تراث مسلمانان، روایتی منسوب به پیامبر اسلام(ص) است که در آن زنان «ناقصات عقل و دین» وصف شدهاند. ما میکوشیم در سلسله نوشتارهایی، درک قدما از این عبارت را تشریح کنیم و در انتها، نگاهی نیز به تاریخگذاری ظهور این عبارت در تراث روایی و حدیثی بیندازیم.
اما شارحان حدیث به پیروی از لغویان عرب، به معانی متعدد «عقل» اشاره کردهاند تا بلکه گره از معنای ناقص العقل بودن زنان بگشایند. قاضی عیاض اندلسی سه معنا از عقل را تشریح کرده و مینویسد:
«گفته شده که مراد از عقل، علم است…چراکه علم و عقل در زبان عربی مترادف هستند… وگفته شده منظور از عقل، برخی علوم ضروری است. وگفته شده مراد از عقل، نیرویی است که توانایی تمییز بین حقایق معلومات را دارد»[4].
و راغب اصفهانی مینویسد:
«عقل عبارت است از نیروی بسترسازِ قبول علم. و گفته شده مراد از عقل، علمی است که انسان با این نیرو کسب میکند»[5].
با این تفاصیل اطلاق وصف «ناقص العقل» بر زنان، از یکی از این دو معنا خارج نیست:
یکم) قوهی تمییز زنان، ذاتاً دچار اختلال و نقصان است.
دوم) علم و دانش اکتسابی زنان به نسبت مردان دچار نقصان است.
اگر حالت دوم را بپذیریم چنین وصفی، گزارشی از وضعیت دانش زنان به نسبت مردان ـ در زمان صدور این روایت ـ بوده و صرفاً گزارشی تاریخی از احوالات علوم اکتسابی زنان است. به دیگر سخن، پیامبر(ص) یا حدیثسازان، گزارش کردهاند که سطح علوم اکتسابی زنان معاصرشان را پایینتر از سطح علوم اکتسابی مردان معاصر یافتهاند. چنین گزارشی قطعاً حظی از حقیقت دارد چراکه مردان در جوامع قرون میانی، فرصتهای بسیار بیشتر و سریعتری برای کسب همان اندک علوم زمان خود داشتند: بیشتر تجار، قضات، ادیبان، شاعران، اطباء، منجمان و پیشهوران را مردان تشکیل میدادند فلذا بسیار طبیعی و عادی است که سطح علوم اکتسابی مردان بالاتر از زنان بوده باشد. این تفسیری است که برخی نوادر در تراث مسلمانان نیز پذیرای آن شدهاند و نقصان عقل را به نقصان علم معنا کردهاند. مثلاً ابن حزم اندلسی مینویسد:
«پیامبر(ص) وجه نقصان را تبیین کرده است که همانا نصف بودن شهادت زنان به نسبت مردان و عدم وجوب نماز و روزه بر حائض است. و اینها هیچکدام دلیل نقصان فضل و دین و عقل در غیر از این دو حالت نیست. چرا که ما قطعاً میدانیم که برخی زنان از بسیاری مردان فاضلتر و دیندارتر و عاقلتر هستند»[6].
بنابراین با تغییر و تحولات عظیمی که در عصر مدرن در نظام آموزشی فراهم آمده و با ورود خیل عظیم زنان به حوزههای مختلف علوم، وصف ناقص العقل ـ به معنای ناقص العلم ـ دیگر اعتبار خود را از دست داده است. به دیگر سخن، با انقطاع و انتفای علت، معلول هم منتفی و معدوم شده و زنان در قرون نوزده و بیستم دیگر ناقص العقل به شمار نمیآیند.
اما اکثریت قریب به اتفاق فقهای مسلمان، نقصان عقل را نه به معنای نقصان علم، بلکه به معنای نقصان در نیروی تعقل قلمداد کردهاند که در قسمتهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
ـــــــــــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. Penis envy
[2]. “Our female nature is inferior to that of the males as regards virtue” Plato, The Laws, Trans. T. Pangle, Book VI, p.169.
[3]. “Female rule is directly contrary to the laws of nature as well as to the laws of God” Bodin, The Six books of a commonweal, p.203
[4]. القاضي عیاض، إکمال المُعلِم، 1/338، دارالوفاء
[5]. الراغب الاصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ص557، دارالقلم
[6]. ابن حزم، الفِصَل في الملل والنحل، 4/104، مکتبة الخانجي
✍️عدنان فلّاحی
https://t.me/AdnanFallahi