جنسیّت ناقص: مورد نقصان عقل (2 -مزاج سرد زنانه)
در قسمت قبل گفتیم که جمهور شارحان حدیث، معنای ناقص العقل را از دو معنا خارج ندانستهاند: نقصان قدرت تمییز، نقصان در احاطه بر علوم اکتسابی.



در قسمت قبل گفتیم که جمهور شارحان حدیث، معنای ناقص العقل را از دو معنا خارج ندانستهاند: نقصان قدرت تمییز، نقصان در احاطه بر علوم اکتسابی. البته عدهای از شارحان، معنای دیگری از ناقص العقل را هم نقل کردهاند که با توجه بافتار حدیث مذکور، صحیح به نظر نمیرسد. ابن حجر مینویسد:
«ابن التین از برخی شارحان نقل کرده که عقل را در این حدیث به معنای دیه دانستهاند»[1].
در اینجا میبینیم که شارح تونسی صحیح بخاری یعنی عبد الواحد بن عمر بن عبد الواحد مشهور به ابن التين(611هـ) این احتمال را داده که معنای نقصان عقل زنان، نقصان دیهی آنها به نسبت مردان باشد.
اما برخی از شارحان حدیث، اشاره به نصف بودن شهادت زنان به نسبت مردان در حدیث را، دلیل نقصان حافظهی زنان و نتیجتاً خلل در قوهی عاقلهی زنانه دانستهاند. مبارکفوری از علمای معاصر شبه قارهی هند مینویسد:
«اینکه زن در شهادت دادن، از زن دیگر کمک بگیرد، به ضعف حافظهی زن اشاره دارد و دال بر نقصان عقل زن است»[2].
ابن تیمیه نیز حکم میدهد که حافظهی زنان از حافظهی مردان ضعیفتر است:
«عقل مصدر است و عَقَل یَعقِل یعنی آنچه را میداند حفظ میکند. و قدرت حفظ زنان چنانکه میدانی از قدرت حفظ مردان ضعیفتر است»[3].
بنابراین دستهای از شارحان، با استناد به نصف بودن شهادت زن، این موضوع را به ذات و سرشت حافظهی زنان ربط داده و حکم کلی صادر کردهاند که حافظهی جنس مؤنث ناقص است و نتیجتاً احتمالاً از آنجا که بخشی از قدرت تعقل را منوط بر قدرت حافظه میدانستهاند نقصان عقل زنان را این گونه صورتبندی کردهاند. حقیقت این است که ریشهی این انگاره را باید در مبانی انسانشناسی طب یونان قدیم جستجو کرد چنانکه برخی مفسران ـ ذیل تفسیر آیه282 البقرة که به موضوع نصف بودن شهادت زنان در امور مالی اشاره دارد ـ صراحتاً به این موضوع اشاره کردهاند، مثلا فخررازی مینویسد:
«فراموشی، ویژگی غالب سرشت زنان است؛ و این به سبب سردی فراوان و رطوبت در مزاج زنان است»[4].
و ابوحیان اندلسی نیز دقیقاً همین استدلالات فخررازی را تکرار کرده است[5]. این در حالی است که آیهی مذکور(البقرة282) نامی از نقصان قوهی عقل زنان نبرده بلکه در آن آمده است:
«…و دو شاهد مرد به شهادت گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند، تا اگر یکی فراموش کرد دیگری به یادش بیاورد…»(ترجمهی آیتی).
آنچه از نص آیه برمیآید علت وجود دو شاهد زن، احتمال فراموشی یکی از زنان است و مناط حکم، «فراموشی» است نه «زنبودن»؛ چنانکه محمد صادقی تهرانی از مجتهدین معاصر ذیل این آیه مینویسد:
«بر این مبنا، اگر دو زن در عدم فراموشکاری همچون دو مرد باشند گواهیشان گذار[= معتبر] است و اگر دو مرد هم مانند دو زن باشند کافی نیست»[6].
ادامه دارد…
ــــــــــــــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. ابن حجر العسقلاني، فتح الباري، 1/406، دار المعرفة
[2]. المبارکفوري، تحفة الأحوذي، 7/300، دارالکتب العلمیة
[3]. ابن تیمیة، بُغیَة المُرتاد، ص249، مكتبة العلوم والحكم
[4]. فخر الرازی، التفسیر الکبیر، 7/95، دار إحياء التراث العربي
[5]. «أَنَّ النِّسْيَانَ غَالِبٌ عَلَى طِبَاعِ النِّسَاءِ لِكَثْرَةِ الْبَرْدِ وَالرُّطُوبَةِ» (ابوحیان الأندلسی، البحر المحيط في التفسير، 2/734). گفتنی است برخلاف رویههای غالب دوران پسااستعماری، اکثریت قریب به اتفاق علمای سلف، به علوم تجربی و مصادیق تجربی زمانهی خود گشوده بودند و ستیزی با نتایج تجربی نداشتند و حتی کسی چون شافعی(204هـ) به استناد مبانی طبی دوران قدیم، آب مُشَمَّس (آبی که جلوی آفتاب گرم شده باشد) را مکروه میدانست. رویکردهای مدرن ستیز با دستاوردهای تجربی و تحقیر علوم تجربی خاستگاههایی کاملا ایدیولوژیک و سیاسی دارد که واکنشی در برابر پدیدهی «استعمار» است.
[6]. صادقی تهرانی، ترجمان وحی، ص48
✍️عدنان فلّاحی
https://t.me/AdnanFallahi