جنسیّت ناقص: مورد نقصان عقل (4 – مردان قدسی و زنان نفسی)
چنانکه در قسمت اول آوردیم اکثریت فقها و متکلمان مسلمان ـ به جز برخی نوادر مانند ابن حزم ـ به مانند اقران غربی خود از میان فیلسوفان و الهیدانان قرون وسطی و رنسانس، نقصان زنان را محدود به نقصان حافظه ندانسته و اساساً جنسیت زنانه را جنسیتی ناقص و درجهی دوم قلمداد کردهاند.



چنانکه در قسمت اول آوردیم اکثریت فقها و متکلمان مسلمان ـ به جز برخی نوادر مانند ابن حزم ـ به مانند اقران غربی خود از میان فیلسوفان و الهیدانان قرون وسطی و رنسانس، نقصان زنان را محدود به نقصان حافظه ندانسته و اساساً جنسیت زنانه را جنسیتی ناقص و درجهی دوم قلمداد کردهاند. این گروه از متفکران اساساً قوهی تعقل زنان را مختل و مخدوش به تصویر کشیده و در برابر ذات قدسی مردانه، سرشتی نفسی برای زنان تصور کردهاند.
مثلاً ابن بَطّال(449هـ) با استناد به حدیث «إنهن ناقصات عقل ودین» میگوید:
«کسی که ناقص العقل و ناقص الدین باشد، بازگشت وی به مسیر حق و اطاعت از آن، برایش دشوار است»[1].
فقیه حنفی مظهرالدين الزَّيْدَانيُّ(727هـ) مینویسد:
«زنان ناقص العقل هستند و غالباً هیچ خیری در سخنشان نیست»[2].
بدرالدین عینی حنفی(855هـ) مینویسد:
«در آخرالزمان، تولد دختران زیاد شده و تولد پسران کم میشود و با کمبود جمعیت مردان، جهل آشکار شده و علم رخت برمیبندد. فزونی زنان برای کمبود علم و ظهور جهل و زنا کافیست چراکه زنان دامهای شیطان و ناقص العقل و الدین هستند»[3].
ابن تیمیه (728هـ) متکلم و فیلسوف بزرگ عصر ممالیک ادعا میکند:
«بیشترین چیزی که باعث فساد ملک و حکومتها میشود، پیروی از زنان است»[4]. بعید است این سخن ابن تیمیه حتی در عصر مملوکی هم درست بوده باشد چراکه عموم حاکمان را در طول تاریخ، مردان تشکیل میدادند حتی جنگهای جهانی اول و دوم در عصر مدرن هم دستپخت زنان نبود!
ابن قیّم(751هـ) صوفی و فقیه بزرگ حنبلی در توجیه اینکه چرا زنان حق طلاق ندارند، مینویسد:
«زنان، ناقص العقل والدین هستند و سفاهت بر آنان چیره است»[5].
سرخسی حنفی(483هـ) مینویسد:
«نقصان عقل زنان به سبب صفت مؤنثبودن، به مثابه نقصان عقل آنها به سبب صفت خردسالی است»[6].
ناصرالدین ألبانی محدث بزرگ معاصر ضمن حمله به شیخ قرضاوی به سبب مزاحپنداشتن روایت «ناقصات عقل و دین» مینویسد:
«این حدیث، بیانگر یک امر سرشتی است و حتی ملحدین هم نمیتوانند انکار کنند که زن دچار عادت زنانه میشود و عقلش کمتر از عقل مرد است»[7].
گفتنی است حتی ادیبان هم ناقص العقل را وصفی برای ذم زنان دانستهاند ازجمله ثعالبی(429هـ) بابی از کتاب مشهورش اللطائف والظرائف را «باب ذم النساء» نامیده و در این باب، زنان را ناقص العقل خوانده است[8] چنانکه ابن اثیر هم مؤنث بودن کلمهی «خمر» (به معنای عام مشروبات الکلی) را به سبب ناقص العقل بودن این ماده میداند![9]
و نهایتاً نویری(733هـ) نیز یکی از دلایل عدم امکان قضاوت زنان را نقصان عقل آنها میداند[10].
ادامه دارد…
ـــــــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. ابن بطال، شرح صحیح البخاری، 3/291، مكتبة الرشد السعودية
[2]. الزیدانی، مفاتیح شرح المصابیح، 4/11، دار النوادر
[3]. العینی، عمدة القاری شرح البخاری، 2/84، دار إحياء التراث العربي
[4]. ابن تیمیة، اقتضاء الصراط المستقيم، 2/6، دار عالم الكتب
[5]. ابن قیّم، زاد المعاد في هدي خير العباد، 5/268، مؤسسة الرسالة
[6]. السرخسي، المبسوط، 5/11، دار المعرفة بيروت
[7]. الألباني، سلسلة الاحادیث الصحیحة، 7/398،399، مكتبة المعارف الرياض
[8]. الثعالبي، اللطائف والظرائف، ص165، دار المناهل بیروت
[9]. ابن الأثیر، المثل السائر، 1/118، دار نهضة مصر
[10]. النویری، نهاية الأرب، 6/248، دار الكتب والوثائق القومية القاهرة
✍️عدنان فلّاحی
https://t.me/AdnanFallahi