حضرت ابوبکر واجد شرایط لازم برای جانشینی پیامبر
ویژگیهایی را که میتوان برای جانشین پیامبر صلى الله علیه وسلم در نظر گرفت، عبارت است از:
۱- در طول زندگی بعد از گرویدن به اسلام، همواره مورد اعتماد رسول الله صلى الله علیه وسلم بوده و شخص رسول در حق او گواهی دهد و او را در اقامهی بعضی از ارکان اساسی دین و انجام کارهای مهم، جانشین و نمایندهی خود قرار داده باشد و در مراحل خطرناک و حساس که انسان جز فردی را که به او اطمینان و اعتماد کامل داشته باشد، به همراهی بر نمیگزیند؛ او را به همراهی خویش انتخاب کرده باشد.
۲- دارای روحیهای قوی باشد که در برابر طوفانهای سهمگینی که اصل و روح دین را تهدید میکنند و بیم آن میرود که کوششهای صاحب رسالت به باد فنا برود و همچنین در برابر گردبادهای تندی که قلوب بسیاری از مؤمنین مخلص و با سابقه را به لرزه میاندازد، این جانشین، مانند کوه استوار و ثابت قدم باشد و نقش جانشینان راستین انبیای راسخ را در استقامت و پایداری ایفا نماید؛ تسلی بخش قلوب پیروان پیامبر بوده و دین و عقیدهی ناب محمّدی را از هر گونه گزند حفظ نماید.
۳- در زمان حیات رسول الله صلى الله علیه وسلم با اسلام زیسته و از شناخت دقیق اسلام و درک موقعیت آن برخوردار باشد و در تمام احوال، چه در حالت صلح و یا جنگ، خوف یا امن، تنهایی یا اجتماع، تنگدستی یا رفاه، عمل و شیوهی پیامبر صلى الله علیه وسلم را الگو و نمونه قرار دهد.
۴- دارای غیرت شدید دینی باشد و او نسبت به حفظ اصالت دین و بقای آن بر شیوهی زمان پیامبر صلى الله علیه وسلم بیش از غیرت یک فرد غیور بر ناموس و آبروی خود و خانوادهاش باشد و در این راستا چنان مستحکم باشد که هیچگونه ترس یا طمع یا تأویل و توجیه یا عدم موافقت نزدیکترین و محبوبترین دوستان مانع اهداف خداپسندانهی او قرار نگیرد.
۵- در اجرای خواستهها و آرزوهای به جا ماندهی پیامبر صلى الله علیه وسلم بعد از رحلت وی، عزم آهنین و جذبهی شکستناپذیری داشته باشد که حاضر نباشد به هیچ قیمتی یک سر مویی از اهداف و آرزوهای بر جا ماندهی پیامبر صلى الله علیه وسلم منحرف شود و در این زمینه از ملامت و سرزنش نترسد.
۶- از دل بستن به دنیا و مظاهر فریبندهی آن به قدری گریزان باشد که نظیرش جز در امام و پیشوای او (محمّد صلى الله علیه وسلم) یافت نشود و هرگز در فکر حکومت و گسترش آن برای فرزندان و خویشان خود نباشد، آنگونه که خانوادههای سلطنتی در حکومتهای همجوار جزیره العرب مانند روم و فارس به آن عادت داشتند.
ابوبکر صدیق رضی الله عنه واجد شرایط خلافت
حضرت ابوبکر رضی الله عنه جامع این صفات و شرایط بودند و در طول زندگی خود قبل از خلافت، در زمان حیات رسول خدا صلى الله علیه وسلم و بعد از خلافت تا پایان عمر، این صفات را همراه داشت و برای همگان به طور قطع و یقین به اثبات رسیده است و جای هیچگونه شک و انکار باقی نمانده است.
اینک به تشریح چگونگی این صفات در وجود حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه میپردازیم:
۱- اعتماد کامل رسول خدا صلى الله علیه وسلم بر ابوبکر رضی الله عنه هنگامی آشکار گردید که در سفر تاریخی حساس و پر مشقت هجرت از مکه به سوی مدینه به شرف مصاحبت و همراهی رسول خدا و افتخار عنوان ”یار غار“ نایل آمد. سفری که دشمن در کمین، و ترس و وحشت مکه را فرا گرفته بود و از همه سو دشمنان قسم خورده آمادهی دستگیری و قتل ایشان بودند. مسلّم است که هیچ انسان عاقلی در چنین مراحل، فردی را که مورد اعتمادش نباشد و به صداقت و خلوص و جانبازی و فداکاری او اطمینان نداشته باشد، هرگز به همراهی و رازداری خویش انتخاب نمیکند.
نویسندهی معروف شیعه، ابن مطهر حلّی، نویسندهی کتاب ”منهاج الکرامه فی معرفه الإمامه“ میگوید: «مصاحبت ابوبکر با پیامبر در غار، فضیلتی برای ابوبکر به شمار نمیآید؛ زیرا ممکن است پیامبر او را از ترس اینکه رازش را فاش نکند، با خود همراه ساخته است.»
آوردهاند: وقتی مطلب بالا برای ولی نعمت ابن مطهر حلی، سلطان محمّد خدابنده پادشاه تاتاری که این کتاب را برای وی تألیف کرده بود، نقل شد، پادشاه گفت: «هرگز یک انسان عاقل چنین کاری نخواهد کرد.»
آری، اگر رسول خدا صلى الله علیه وسلم از همراهی ابوبکر راضی نبود، میتوانست مشتی خاک به رویش بپاشد تا او را نبیند؛ همانگونه که هنگام خارج شدن از منزل، مشتی خاک به صورت محاصرهکنندگان خانهی خویش پاشید و خداوند بر چشمانشان پرده افکند که او را ندیدند.
در برخی کتابهای شیعه تصریح شده است که همراهی ابوبکر رضی الله عنه با پیامبر صلى الله علیه وسلم به فرمان خدا بوده است؛ به عنوان نمونه نویسندهی ”مجالس المؤمنین“ مینویسد: «بردن ابوبکر بیفرمان خدا نبوده است.» (مجلس پنجم: ۳۱۰)
خداوند این سفر تاریخی را به وسیلهی ثبت کردن در قرآن مجید، برای همیشه ماندگار کرده است؛ آنجا که میفرماید: ﴿إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کفَرُوا ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنَا﴾ [توبه: ۴۰]؛ هنگامی که کفار، او (پیامبر صلى الله علیه وسلم) را از مکه اخراج کردند، در حالیکه او یک نفر بود از دو نفری که در غار بودند؛ آنگاه به رفیقش (ابوبکر) گفت: غم مخور، همانا خدا با ماست.
همانا این فضیلت و منقبت ویژهی شخص ابوبکر است و کسی با او شریک نیست.
اما جانشینی در مورد برگزاری بعضی از ارکان دین؛ مسلّم است که نمیتوان در ادای فریضهی روزه و زکات جانشین گرفت؛ زیرا این دو فریضه را هر فرد به صورت انفرادی انجام میدهد، ولی در مورد امامت نماز و سرپرستی اقامهی حج میتوان جانشین انتخاب نمود و این شرف و افتخار برای حضرت ابوبکر رضی الله عنه حاصل آمد. رسول الله صلى الله علیه وسلم او را جانشین خود در نماز گزاردان با مردم قرار داد و کسی را با او برابر ندانست.
حضرت علی ضمن خطبهای طولانی که مشروح آن در کتاب ”شرف النبی“ آمده است، میفرماید: «ابوبکر در حیات رسول الله صلى الله علیه وسلم بنا بر دستور وی هفت روز نمازها را به نیابت آنحضرت اقامه میکرد.» (ص: ۳۰۱)
همچنین رسول خدا صلى الله علیه وسلم ابوبکر را برای امارت و سرپرستی اقامهی حج که منصبی عالی و مسؤولیتی بزرگ بود، جانشین خویش قرار داد. در سال نهم هجری، حج فرض شد و در این سال که موسوم به ”عام الوفود“ بود و از هر سو گروههای نمایندگی اعراب برای اعلام اسلام میرسیدند، آنحضرت صلى الله علیه وسلم سرگرم پذیرایی و راهنمایی این گروهها بود. بنابراین، سیدنا ابوبکر رضی الله عنه را جانشین خود ساخت تا اقامهی حج و راهنمایی حجاج را به عهده گیرد. ابوبکر رضی الله عنه با سیصد تن از حجاج از مدینه به سوی مکه رهسپار شد. (سیره ابن هشام: ۲/ ۵۴۶- ۵۴۳)
۲- استواری و پایداری و توان و تحمل شداید و قدرت روحی سیدنا ابوبکر رضی الله عنه در نخستین مصیبت و تراژدی بزرگ؛ یعنی وفات پیامبر صلى الله علیه وسلم که مسلمین با آن مواجه شدند، متجلی گشت. خبر وفات رسول اکرم صلى الله علیه وسلم که برای اهل مدینه دور از انتظار بود، همانند صاعقهای فرود آمد و آنان را بهت زده کرد تا جایی که بعضی نخست آن را باور نکردند؛ حتىٰ حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه که به قوت قلب و هوشمندی معروف بود، از اندیشهی فقدان پیامبر در پیشاپیش این گروه قرار داشت، خبر وفات پیامبر صلى الله علیه وسلم چنان او را منقلب و دگرگون ساخت که وارد مسجد شد و خطاب به مردم گفت: «تا زمانی که منافقان قلع و قمع نشوند، رسول خدا از دنیا نخواهد رفت.» (سیره ابن کثیر: ۴/ ۴۷۹)
در آن هنگام مردی لازم بود که چون کوه ثابت و استوار باشد و این تزلزل و تردید را از قلوب مردم بیرون کند. همانا این سروش غیب، حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه بود؛ او پس از اطلاع از وقوع این مصیبت جانگداز، ابتدا به اتاق أمالمؤمنین عایشه که جسد مبارک پیامبر صلى الله علیه وسلم در آن بود، وارد شد و چادر از چهرهی ایشان برداشت و بر پیشانی آنحضرت بوسه زد و با حالتی گریان گفت: «پدر و مادرم فدایت باد ای رسول خدا! همانا مرگی را که خداوند بر شما مقرر کرده بود، چشیدی و بعد از آن هرگز مرگ سراغ شما نخواهد آمد.» آنگاه چادر را به روی ایشان کشید، سپس به مسجد رفت و بعد از حمد و ثنای پروردگار گفت: ای مردم! هر کس محمّد را میپرستید، بداند که او از دنیا رفت و هر کس خدا را میپرستید، همانا او زنده است و هرگز نخواهد مرد. سپس این آیه را تلاوت کرد: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکمْ وَمَنْ ینْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیهِ فَلَنْ یضُرَّ اللهَ شَیئًا وَسَیجْزِی اللهُ الشَّاکرِینَ﴾ [آلعمران: ۱۴۴]؛ محمّد جز فرستادهای نیست که پیش از او فرستادگان در گذشتهاند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، به دین جاهلیت خود باز میگردید؟ و هر که چنین کند، به الله زیانی نمیرساند و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
کسانی که در آن جمع حضور داشتند، روایت کردهاند که به خدا سوگند! گویا تا آن زمان که ابوبکر رضی الله عنه این آیه را تلاوت میکرد، مردم آن را نشنیده بودند؛ حضرت عمر پس از شنیدن گفتار ابوبکر رضی الله عنه بر زمین افتاد و از هوش رفت.
۳، ۴- شناخت دقیق اسلام و درک صحیح اسلامی حضرت ابوبکر و غیرت دینی او برای حفظ اصالت دین، از جملهای متجلی میشود که با مانعان زکات به بیت المال یا منکرین فرضیت زکات گفته بود. حقا که این جمله با خطبهای طولانی و کتابی قطور برابری میکند و آن گفتهی تاریخی عبارت بود از: «قَد انْقَطَعَ الوَحْیُ وَتَمَّ الدِّینُ، أَینْقُصُ الدِّینُ وَأَنَاْ حَیٌّ»؛ وحی منقطع و دین کامل گردیده است، آیا امکان دارد که در دین نقصی وارد شود و من زنده باشم؟
در واقع منع زکات، شکاف بزرگی در اسلام و دروازهی گشادهای برای شورش و تمرد محسوب میشد، اگر خدای ناخواسته، سیدنا ابوبکر رضی الله عنه سهلانگاری مینمود و برای سد باب این فتنه، قاطعانه مقاومت نمیکرد، کسی دیگر بعد از وی هرگز نمیتوانست آن را مسدود کند و این فتنه، به تدریج فرایض دیگر را تحت الشعاع قرار میداد و در مورد نماز، گروهی میگفتند که لزومی ندارد برای نماز جمعه و جماعات در مسجد حضور یافت، کافی است که در منزل یا به تنهایی نماز خواند. در مورد روزه میگفتند که نیازی به تخصیص روزه در ماه رمضان و مراعات آغاز و پایان نیست. همچنین نسبت به حج که فریضهی اجتماعی است و دارای مناسک معین و اوقات محدود است، نیز چنین چیزی گفته میشد و نیز سایر فرایض و عبادات و احکام دین دچار چنین سرنوشتی میشد و در نتیجه خلافت نبوی و نظام اسلامی که حدود و احکام و عزت اسلام مربوط به آن است، اسمی بی مسمىٰ و کالبد بیروح قرار میگرفت و بعد از وفات رسول الله صلى الله علیه وسلم نظام اسلام از هم میپاشید.
بنابراین، موضع مستحکم و قوی حضرت ابوبکر رضی الله عنه که هیچگونه ضعف و ترسی در آن راه نداشت، موضعی موفق و الهام شده از جانب خداوند بود که سالم ماندن دین از تغییر و تحریف و باقی ماندن آن بر اصالت خویش، مرهون همین موضع و رشادتهای ایشان میباشد.
همگان به این حقیقت تاریخی اعتراف دارند و تاریخ شاهد است که سیدنا ابوبکر رضی الله عنه در مورد سرکوبی فتنهی ارتداد و مبارزه با توطئهی از هم گسیختن ریسمان اسلام، همان موضعی را انتخاب نمود که انبیا و رسولان در زمان خویش اختیار نمودهاند و همین بود خلافت نبوت که ابوبکر رضی الله عنه حق آن را ادا نمود و تا قیامت تقدیر و تشکر و دعاهای امت اسلامی را به خود اختصاص داد.
۵- اما دقت و فداکاری ابوبکر در اجرای خواستههای پیامبر صلى الله علیه وسلم بعد از رحلت وی، در ماجرای اعزام سپاه اسامه که رسول اکرم صلى الله علیه وسلم به اعزام آن تمایل شدیدی داشت، کاملاً هویدا گشت.
رسول الله صلى الله علیه وسلم لشکری به فرماندهی اسامه بن زید فراهم نموده بود تا به بیزانس/ روم شرقی اعزام فرماید. این لشکر در یک فرسخی مدینه در منطقه ”جرف“ اردو زده بود که پیامبر صلى الله علیه وسلم به ملأ أعلىٰ شتافت. بنابراین لشکر از حرکت بازمانده و توقف نمود. در آن حالات نابسامان و بحرانی که بعد از رحلت رسول خدا صلى الله علیه وسلم حکمفرما بود و صاحبنظران، شورش قبایل داخلی را خطرناکتر از حملهی سپاه بیزانس میدانستند و مدینه از هر سو در معرض تجاوز و غارت دشمنان داخلی و خارجی قرار گرفته بود و کسی اعزام سپاه اسامه را مصلحت نمیدید، ولی سیدنا ابوبکر بیتردید و تزلزل اسامه را به سوی مقصدی که خواست رسول الله صلى الله علیه وسلم بود، روانه کرد و گفت: «هرگز سپاهی را که رسول اکرم صلى الله علیه وسلم برای حرکت آماده ساخته، برنخواهم گرداند و هرگز پرچمی را که پیامبر صلى الله علیه وسلم با دست خود بسته، باز نخواهم کرد.»
دکتر عبدالحسین زرینکوب، دانشمند معاصر شیعه، مینویسد: «بدین گونه ابوبکر در آغاز خلافت از همه سوی با فتنه و عصیان مواجه شد. بسیاری از مسلمانان در آن روزها نگرانی و نومیدی خود را نشان میدادند، اما خلیفه با وجود دشواریهایی که در پیش داشت، خود را نباخت و خونسردی و آرامش خود را از دست نداد. با آنکه حتىٰ مدینه در معرض تجاوز و غارت بود، ولی بدون تردید و تزلزل، اسامه بن زید را به شام روانه کرد. در روزهایی که عمده لشکریان اسلام همراه اسامه برای اجرای آخرین دستور پیغمبر به سوی شام رفته بود، مدینه مورد تهدید طوایف غطفان و اسد شد، اما خلیفهی پیر، از دشواری موقع نیندیشید و غطفان و اسد را که در صدد هجوم به مدینه و نزدیک مدینه بودند، در ذوالقصه مغلوب کرد.» (بامداد اسلام: ۷۲)
۶- برای اثبات بیرغبتی وی به متاع دنیا و دوری از راحتطلبی و پرهیزگاری در استفاده از اموال بیت المال، دو مثال از سیرهی ابوبکر رضی الله عنه کافی است:
الف) روزی اهل بیت حضرت ابوبکر رضی الله عنه شیرینی خواست، وی گفت: «پولی نداریم که بتوانیم با آن شیرینی تهیه کنیم.» همسرش گفت: «از خرج روزانه مقداری پسانداز میکنیم تا پول شیرینی جمع شود.» حضرت ابوبکر رضی الله عنه به او اجازه داد، پس از چندین روز مبلغ بسیار کمی گرد آمد؛ آن را به ایشان تقدیم نمود تا شیرینی بخرد. اما سیدنا ابوبکر آن پول را گرفت و به بیت المال برگرداند و گفت: «تجربه ثابت کرد که این مبلغ از مخارج ما اضافه است.» لذا فرمان داد تا همان اندازه که او هر روز پسانداز میکرده است، از شهریهاش بکاهند و غرامت روزهای گذشته را از مِلک شخصی خویش که قبل از خلافت به دست آورده بود، پرداخت نمود. (تاریخ کامل ابن کثیر: ۲/ ۴۲۳)
ب) نمونه دوم از حسن بن علی رضی الله عنه روایت شده که ابوبکر رضی الله عنه در هنگام وفات به عایشه رضی الله عنها وصیت کرد تا شتری را که برای سواری از آن استفاده میکرد و کاسهای که در آن غذا میخورد و قطیفهای را که میپوشید، بعد از وفات وی به خلیفهای که بعد از او، به خلافت مینشیند، بدهد و افزود: استفاده از این اموال تا زمانی برایم جایز بود که متولی امور مسلمین بودم.
چنانکه بعد از رحلت وی آنها را به حضرت عمر رضی الله عنه سپردند. وقتی که آنها را نزد وی بردند، گریست و گفت: خدا تو را رحمت کند ای ابوبکر! به مشقت انداختی کسی را که بعد از تو آمد. (تاریخ الخلفاء: ۸۷)
نویسنده:
منبع: ندای اسلام