حضرت فاطمه رضیاللهعنها سـرور زنان بـهشت
در این نوشتار مطالبی درباره حضرت فاطمه زهرا به مادران، همسران، دختران جوان و همه آنانی که نردبانی برای صعود به آسمان میجویند، تقدیم میکنیم. ما همیشه و همهجا به حضرت فاطمه، حضرت عایشه و بانوان نمونه تربیت یافته اسلام محتاجیم و شناخت آنها و تأمل در مسیر زندگیشان، دامن و دلهایمان را به آسمان پیوند خواهد زد و آیینهای پیشرویمان خواهد نهاد تا خدا را، خود را، و خلقت را بهتر و عمیقتر به تماشا بنشینیم.
در وصف او همین بس که دستهایش بوسهگاه کسی است که همه فرشتگان در حسرت بوسه بر پایش میسوختند، همان گل سرخ روییده در کویر، او که لطیفترین قصه زندگی پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم و قشنگترین یادمان بعد از خدیجه، و مرهمی آرامبخش در روزهای داغ و غمگین پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم بود.
فاطمه تنها یک دختر نبود، بلکه همسری نمونه برای علی، و مادری مهربان برای حسن و حسین، زینب و کلثوم، و یاور و تکیهگاهی مطمئن برای رنجهای پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم در سالهای کوتاه نبوّت بود. در فضیلت آن بانوی بزرگوار نویسندگان مذاهب اسلامی روایتهای زیادی آوردهاند که هر روایت بیانگر گوشهای از عظمت آن نور مبین و گوهر ثمین است، و اگر بخواهیم همه آنها را ذکر کنیم از حوصله خوانندگان خارج خواهد بود.
بهراستی نوشتن درباره فاطمه رضیاللهعنها کاری بس دشوار است و از آن جایی که اهلسنّت وجماعت همیشه در راستای سخن پروردگار «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا کَثِیرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ»؛ بگو: اى اهل کتاب، در دینتان به ناحقّ غلوّ نکنید و از خواستههاى [نفسانى] قومى که از پیش گمراه شدند و بسیارى [از مردمان را نیز] به گمراهى کشاندند و از راه راست، به بیراهه رفتند، پیروى نکنید.(مائده:۷۷) از غلوّ در مورد اشخاص به شدت پرهیز میکنند. امیدواریم بتوانیم در این صفحات محدود گوشهای از شخصیت بارز این بانوی اسلام را از لابهلای تاریخ و روایات صحیح استخراج و به دور از افراط و تفریط معرفی کنیم.
کنیه و لقبهای حضرت فاطمه
ایشان لقبهای فراوانی دارد؛ مانند: صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه که نمایانگر صفات و سجایای اخلاقی اوست. دو صفت از صفتهای بارز او «زهرا» و «بتول » است.(الیمانی، إنهافاطمهالزهرا:۲۸) و کنیهاش «اُمّأبیها» است؛ یعنی مادر پدرش، که نشاندهنده علاقه بسیار زیاد حضرت فاطمه است به پدر بزرگوارش، و اینکه با وجود کمی سن، از آغاز کودکی، مانند مادرش خدیجه پناهگاه و تکیهگاهی روحی و معنوی برای پدر بزرگوارش بوده است.
ولادت حضرت فاطمه
برخى تولد ایشان را در سال اول یا دوم بعثت و برخى پنج سال قبل از بعثت پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم سالى که قریش، کعبه را تجدید بنا کرد، میدانند. حضرت فاطمه، آخرین دختر پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوسلّم بود[۱] که رسول خدا وی را بسیار دوست میداشت. او به پدرش بسیار شباهت داشت.(بخاری:۳۶۲۳)[۲] ایشان در محیطی پا به عرصه وجود نهاد که قحطی ایمان و فقدان عاطفه، فضایی خشن ساخته بود. آنجاکه زن دشنام بزرگ آفرینش و ننگ نشسته بر پیشانی زندگی بود و میلاد دختران برایشان بسیار تلخ و شرمآور، که تنها گریز به دامان بیابانها و زندهبهگور کردن دختران چارهساز آنان بود. میلاد فاطمه، پایان گریههای مرگ و آغاز خندههای حیات بر لبهای دختران عرب قرار گرفت.
در سرزمین آفتهای شوم و روزگار شرور، حضرت فاطمه، «خیر کثیر» بود و تداوم سلسله خوبیها در خاندان رسالت. میلادش طلیعه مهر بود. او از پدری که با تبلور حضورش، سرزمین خکشیده حجاز را نفسی دوباره بخشید و روح انسانیت را در باغ جانها شکوفا کرد و از مادری بهنام خدیجه، همان که بهعنوان اولین زن مسلمان در شرایط تاریک جاهلیت به پیامبر اسلام صلّیاللهعلیهوسلّم ایمان آورد و ثروت خویش را بر زخمهای قلب ایشان مرهم کرد، بهدنیا آمد.
کودکی و نوجوانی
ایشان در خانه نبوّت و در مهبط فرشتگان رشد کرد. در محلی نشو ونما نمود که آیههای قرآن در آنجا نازل شدهاند. خانه ایشان خانه زبدهترین و گرامیترین انسانهای روی زمین بود، پدرش خاتم انبیا و مادرش خدیجه کبری ایشان را چون دو بال ملکوتی در میان گرفتند و به رشد و پرورش ایشان همت گماشتند.
ایشان وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خدیجه شد؛ در جود و بخشش و بلندی نظر و حسن تربیت وارث مادر و در سجایای ملکوتی وارث پدر. در لوح دلش جز خداپرستی و عبادت خالق متعال و دوستداری پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم نقشی نبسته بود و از ناپاکی دوران جاهلیت فرسنگها دور بود. نه سال در خانه پرصفای مادر و در کنار پدر زیست.
حکمت الهى بر آن قرار گرفت که زندگى فاطمه، بانوی بانوان از آغاز کودکى آمیخته با سختىها و رنجها و مشکلات باشد. بههمینجهت هنگامى که دیده به روى زندگى گشود، پدر گرانمایهاش را غمگین یافت.[۳] درحالى پدر را دید که نزدیکان و بیگانگان به جنگ با او برخاسته بودند و بیدادگران و شرکگرایان با او سر ستیز داشتند.
باتوجه به سال ولادت او میتوانیم حدس بزنیم که احتمالاً ایام شیرخوارگی یا حداقل خردسالی را در شعب ابوطالب گذرانده است. بههرحال حضرت فاطمه از جمله کسانی بود که سختترین دردها را در ابتدای دعوت اسلام تحمل کرد. در تمام این دوران پدرش که مصداق «وإنک لعلی خلق عظیم» بود، توجه عمیقش را به ایشان مبذول داشت و مهر و محبتش را نثار ایشان میکرد و ایشان در همراهی با پدر به درجهای رسید که لقب «ام ابیها» گرفت و در همه این موارد عنایت خدا با ایشان قرین بود. از همان دوران کودکی شاهد کشمکشهای پدر با مشرکان و در کنار ایشان بود.
وقتی شکمبه شتر یا گوسفند بر سر پدرش گذاشتند، ایشان با دستهای کوچکش سر و روی پدر را پاک میکرد. وقتی رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم به خانه برمیگشت و مهتاب رخسارهاش در پس ابری از خاک و خون پوشیده بود، دستهای کوچک فاطمه آسمان نگاه پدر را شفاف و روشن میساخت، و آهنگ آرام وگوشنواز او تسلای دل رنجیده پدر بود.
حضرت فاطمه پس از تحمل سختىها و رنجها و مشاهده رخدادهاى دردناکى چون مرگ جانسوز مادر، هجرت پرخطر و سرنوشتساز پدر، یورش بىرحمانه و وحشیانه دشمنان کینهتوز در شب هجرت به خانه پیامبر، هجرت خطر خیز و پرفراز و نشیب خودش بهسوى مدینه، تعقیب کاروان کوچک ایشان و محاصرهاش بهوسیله دشمن، و دیگر رنجها و مشکلات، سرانجام زندگى آرامى را زیر سایه پدر آغاز کرد، اما آیا بهراستى دردها و رنجها و حوادث تکاندهنده به پایان رسیده بود؟ هرگز! بلکه ایشان در مدینه نیز آرامش پیش از طوفان را مىگذراند و زمان، آبستن حوادث پیاپى و مشکلات شکننده دیگرى بود.
سفر هجرت
فاطمه و خواهرش امکلثوم رضیاللهعنهما در مکه ماندند، تا اینکه پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم یکی از صحابه را برای آوردن آن دو مأمور کرد.[۴] دراین سفر بود که حویرث شتر آنها را رم داد و سبب شد که شتر، آن دو را بر زمین اندازد.(فتحالباری:۸/۱۱) این امر در سال سیزدهم بعثت اتفاق افتاد. حضرت فاطمه وقتی به مدینه آمد، در آنجا مشاهده میکرد که مهاجران در میان انصار با آرامش زندگی میکنند و ترس غربت از وجودشان رخت بربسته است. همچنین میدید که رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم میان مهاجران و انصار پیمان برادری برقرار ساخته و پدرش رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم از میان آن همه اصحاب وفادارش، علی رضیاللهعنه را به برادری خود برگزیده است.(ابنهشام،السیرهالنبویه:۲/۱۵۰،استیعاب:۳/۱۰۹۸)
ازداوج حضرت فاطمه
بنابر روایات صحیح ازدواج حضرت فاطمه رضیاللهعنها در سن ۱۸ سالگی در ماه ذیالحجه در سال دوم هجری با حضرت علی صورت گرفت.[۵] بسیاری از بزرگان صحابه برای خواستگاری زهرا قدم به جلو نهادند، ضمن اینکه از ابراز این مسئله شرم داشتند. زیرا دیده بودند که چگونه پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم به دخترش وابسته است و چگونه این دختر به پدرش خدمت میکند. ابوبکر و عمر رضیاللهعنهما از حضرت فاطمه خواستگاری کردند، اما پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم با تمامی رفاقتی که با آنها داشت، نپذیرفت.(طبقاتابنسعد:۸/۱۱) اصحاب محمّد صلّیاللهعلیهوسلّم چنان تربیت شده بودند که مسائل را بهطور دقیق درک میکردند و این دو بزرگوار نه تنها از جواب رد رسول خدا و دوست باوفایشان ناراحت نشدند، بلکه برای ازدواج حضرت علی با حضرت فاطمه همکاری وافری نمودند. برخی از علمای تشیع و تسنن به همکاری حضرت ابوبکر و حضرت عمر در امر ازدواج حضرت علی تصریح نمودهاند که این مطلب، نشانه دوستی و ارتباط تنگاتنگ میان آن بزرگواران است.[۶]
وقتی برخی از صحابه پیامبر خدا بهخصوص ابوبکر و عمر به حضرت علی پیشنهاد کردند که به خواستگاری حضرت فاطمه برود، حضرت علی با قلبی سرشار از ایمان و سینهای آکنده از عشق، امّا دستانی تهی و پیراسته از درهم و دینار به خانه پیامبر خدا رفت. عظمت پیامبر خدا او را از سخن گفتن باز داشت. با چشمانی آمیخته با آزرم نگاهی به پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم میکرد و نگاهی دیگر به زمین.
پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم با تمهیداتی حضرت علی را به سخن گفتن واداشت، و چون علی از قصد خود ایشان را آگاه ساخت، پیامبر اکرم نظر فاطمه زهرا را در این امر جویا شد. حضرت فاطمه سکوت اختیار کرد. این سکوت در واقع اعلام رضایت بود. پیامبر خدا به حضرت علی فرمود: چیزی داری؟ جواب معلوم بود؛ امّا مگر فاطمه را همسانی جز حضرت علی و همسری لایق جز او بود؟ رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم فرمود: آن زرهی که در جنگ بدر بهدست شما افتاده بود، کجاست؟ عرض کرد: در خانه است. رسولالله صلّیاللهعلیهوسلّم فرمود: همان کافی است. سپس به حضرت بلال دستور داد که از پول فروش آن عطر و مواد خوشبو تهیه کند.[۷] و در برخی از کتب روایت شده که پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم ابوبکر را مأمور تهیه جهیزیه فاطمه زهرا کرد و فرمود: این را بگیر و برای فاطمه لباس و وسایل منزل بخر. عماربن یاسر و چند نفر دیگر را نیز با ابوبکر روانه کرد.(الأمالی:۱/۳۹، جلاءالعیون:۱/۱۷۶)
ازدواج (و به تعبیر پیامبر خدا) امر الهی تحقّق یافت و آن دو بزرگوار، زندگانی مشترکی را در اوّلین سالهای هجرت، با مهریهای بسیار اندک و مراسمی بس ساده و جهیزیهای بسیار مختصر آغاز کردند و بدینسان شکوهمندترین خانه و نقش آفرینترین زندگانی مشترک در تاریخ اسلام رقم خورد. در کنار خانه پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم خانهای خُرد که بهراستی از همه تاریخ بزرگتر و غبطهآفرین عرشیان و زمینیان بود، برپا شد. این خانه، سرچشمه فضیلتها، مکرمتها، عشق، ایمان، ایثار، جهاد، سادهزیستی و … بود و بهراستی خانهای بود که سر بر عرش میسایید.
حضرت علی این پارسای شب و زمزمهگر خلوتهای آن، شیر بیشه نبرد بود و هنوز زخمهای نشسته بر پیکرش التیام نمییافت که در جنگی دیگر حاضر میشد و حضرت فاطمه آرام و پرشکیب، بار زندگی را بر دوش داشت و با کمترین امکانات میساخت. بهراستی اگر این سادهزیستی و قناعت، بهطور هنرمندانه به زندگی نسل امروز و فردا تزریق شود، بهطور قطع زندگیها دستخوش تلاطم و پریشانی نخواهد شد!
مسلمانان از این ازدواج خوشحال شدند و حمزه و علی دو قوچ را ذبح کردند و مردم مدینه را از آن غذا دادند. و رسول خدا در حق آن دو این دعا را خواند: «اللَّهُمَّ بَارِکْ فِیْهِمَا وَبَارِکْ عَلَیْهِمَا وَبَارِکْ لَهُمَا فِی نَسْلِهِمَا»، و حضرت فاطمه و حضرت علی زندگی زناشویی را آغاز کردند.
فرزندان حضرت فاطمه
حاصل این ازدواج مبارک، فرزندانی است که تا تاریخ هست نامشان میدرخشد؛ حسن، حسین، محسن، ام کلثوم[۸] و زینب رضیاللهعنهم.(سیراعلامالنبلاء:۲/۱۱۹، معانی الأخبار:۲۰۶)[۹] و بدین ترتیب نسل پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم فقط از حضرت فاطمه پایدار ماند. رسول اکرم صلّیاللهعلیهوسلّم حضرت حسن و حضرت حسین را فوقالعاده دوست داشت و میفرمود: «هما ریحانتای من الدنیا؛ ایندو در دنیا، دو گل خوشبوی من هستند.»(بخاری:۳۷۵۳)
فضایل و مناقب حضرت فاطمه
اگر بخواهیم از فضائل و مناقب سیده زنان اهل بهشت بهطور مفصل سخن بگوییم سخن به درازا میکشد. علاقه و احترامی که رسول الله نسبت به ایشان داشت، در تاریخ رابطه پدر و فرزندی بی نظیر است. وقتی رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم دخترش سیده فاطمه را میدید، برمیخاست و پیشانیاش را میبوسید. رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم در حق او فرمود: فاطمه سرور زنان بهشت است.(بخاری:۳۶۲۴)
هنگامی که آیه کریمه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»؛ جز این نیست که خداوند مىخواهد پلیدى را از شما، اى اهلبیت دور کند و چنانکه باید شما را پاکیزه گرداند.(احزاب:۳۳) نازل شد، پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم نزد امسلمه بود. آنگاه حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین را صدا زد و عبای خود را بر آنها انداخت و فرمود: «اللَّهُمَّ هَؤُلاءِ أَهْلُ بَیْتِی، اللَّهُمَّ فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِیرًا؛ بار الها اینها اهل بیت منند پلیدى را ازآنان دور کن و چنانکه باید آنها را پاکیزه بگردان. آنگاه سه بار فرمود: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَوَاتِکَ وَبَرَکَاتِکَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا جَعَلْتَهَا عَلَى آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».(مسلم:۲۴۲۴)
حضرت عایشه رضیاللهعنها میگوید: مَا رَأَیْت أَحَدًا کَانَ أَشْبَهَ سَمْتًا وَهَدْیًا وَدَلًّا بِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ فَاطِمَهَ، وَکَانَ إذَا دَخَلَتْ عَلَیْهِ قَامَ إلَیْهَا، فَأَخَذَ بِیَدِهَا فَقَبَّلَهَا، وَأَجْلَسَهَا فِی مَجْلِسِهِ، وَکَانَتْ إذَا دَخَلَ عَلَیْهَا قَامَتْ إلَیْهِ فَأَخَذَتْ بِیَدِهِ فَقَبَّلَتْهُ، وَأَجْلَسَتْهُ فِی مَجْلِسِهَا؛ هیچکس را از نظر هیئت و صورت ظاهری و دلبری شبیهتر به رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم از فاطمه ندیدم، و هرگاه که فاطمه نزد پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم میآمد، آنحضرت بهخاطر او میایستاد و به پیشواز او میرفت و به او خوش آمد میگفت، و فاطمه هم نسبت به پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم همینطور رفتار میکرد.»(ابوداود وترمذی)
رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم بهخاطر علاقهاش به حضرت فاطمه بر روی منبر چنین کلماتی را بیان فرمود: «همانا فاطمه پاره تن من است، هرکه او را خشمگین سازد، مرا خشمگین ساخته است.» و در روایتی دیگر آمده است: «همانا فاطمه پاره تن من است، آنچه او را نگران کند مرا نگران میکند و هرکه به او آزار برساند، مرا آزار رسانده است.»(بخاری و مسلم) عایشه امالمومنین بارها در توصیف فاطمه سخن میگفت. یکبار فرمود: «ما رأیت أحداً قط أصدق من فاطمه غیر أبیها؛ من هیچ کسی را راستگوتر از فاطمه غیر از پدر بزرگوارش ندیدم.»(الطبرانی)
مقام و منزلت والای حضرت فاطمه نزد رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم به حدی بود که وقتی میخواست مطلب مهمی را بیان کند، فاطمه را مثال میزد؛ بهطور نمونه در حدیثی درباره زنی مخزومی آمده است که آن زن دزدی کرد و چون با اسامهبن زیدبن حارثه رضیاللهعنه پیوند خویشاوندی داشت، اقوامش اسامه را واسطه قرار دادند تا در حق او در محضر رسولالله سفارش کند. رسول خدا فرمود: و به خدا سوگند اگر فاطمه دختر محمّد هم دزدی کند، دستش را قطع خواهم کرد.(بخاری:۳۴۷۵)
و دردانه پیامبر نزد یارانش چنان منزلتی داشت که در هیچ نقل صحیحی نمیتوان مطلبی یافت که دال بر بیاحترامی به فاطمه باشد.
زهد و تقوا و حجاب و حیای حضرت فاطمه
ایشان آیینه تمامنمای زهد پدرش و نیز همسرش علی بود. روزی رسول الله صلّیاللهعلیهوسلّم به خانه حضرت زهرا رضیاللهعنها تشریف برد، دید که زهرا بهخاطر کمبود پارچه، چادر کوچکی را بر تن کرده است، چنان کوچک بود که اگر میخواست سر مبارک را بپوشد، پاها برهنه میشد، و اگر پاها را میپوشید، سر مبارک برهنه میشد.(حلیهالاولیاء؛۲/۴۲)
حضرت فاطمه چنان حیایی داشت که حتی در مقابل پدر نیز نمیتوانست خواسته خود را مطرح کند. روزی حضرت علی رضیاللهعنه به حضرت فاطمه فرمود: ای فاطمه، رنج و زحمت فراوان تو در کارهای خانه مرا نگران ساخته است؛ اینک که به لطف خدا اسیرانی بهدست مسلمانان افتاده است، برو و از رسول الله کنیزی را برای کمک در کارهای خانه درخواست کن. فاطمه گفت: اگر خدا بخواهد همین کار را میکنم. سپس نزد پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم رفت. هنگامی که چشم پدر به او افتاد، خوشحال شد و پرسید: دخترم چه خبر؟ فاطمه عرض کرد: آمدهام بر شما سلام کنم. ایشان شرم کرد که از پیامبر چیزی بخواهد و بازگشت. وقتی رسول خدا از قصد حضرت فاطمه باخبر شد، فرمود: آیا درحالی به شما خدمتکار بدهم که شکمهای اهل صُفه از گرسنگی به درد آمده و چیزی نمییابم که به آنها انفاق کنم؟
زن و شوهر به منزلشان بازگشتند. سپس رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم نزد آنان آمد، درحالیکه آن دو، پارچه و رواندازی روی خویش انداخته بودند که هرگاه سرهایشان را میپوشاندند، پاهایشان آشکار میشد و هرگاه پاهایشان را میپوشاندند، سرهایشان آشکار میگشت. این صحنه پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم را متأثر کرد.
فرمود: مقام و منزلت خویش را پاس بدارید!… آیا میخواهید بهتر از آنچه از من تقاضا کردید به شما بدهم؟ گفتند: بلی. فرمود: این کلمات را جبرئیل به من آموخته است؛ بعد از هر نماز سیوسهبار «سبحانالله» و سیوسهبار «الحمدلله» و سیوچهاربار «اللهاکبر» بگویید و هرگاه که به بستر میروید، سیوسهبار «سبحانالله» و سیوسهبار «الحمدلله» و سیوچهاربار «اللهاکبر» را بگویید، اینها از هر خدمتکاری برای شما بهتر است. روزی حضرت علی رضیاللهعنه فرمود: به خدا سوگند هرگز این أذکار را از زمانی که پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم به من آموخته ترک نکردم. مردی از صحابه از او پرسید: حتی در شب صفین؟ فرمود: حتی شب صفین.(مسلم:۲۷۲۷/۲۷۲۸، الإصابه:۸/۱۵۹)
حجاب حضرت فاطمه آن چنان محکم بود که حتی در مقابل نابینا هم حجاب را رعایت میکرد. حیای او حتی در هنگام تکفین نیز رعایت میشود، بهطوریکه بعدها بهصورت سنّت حسنهای در میآید. حضرت فاطمه رضیاللهعنها از آن جهت که بسیار با حیا بود، به حضرت اسماء بنت عمیس گفت: غسل و تکفین در فضای باز موجب کشف عورت زنان میگردد که از دیدگاه من بسیار ناپسند است. حضرت اسماء بنت عمیس گفت: من روشی را در حبشه دیدهام که اگر دوست داشته باشید آن را به شما نشان میدهم. و بعد حضرت اسماء چند شاخه خرما را در زمین نصب کرده و پارچهای روی آن انداخت و بدین شکل، حجاب کامل بهوجود آمد. حضرت فاطمه رضیاللهعنها بسیار خوشحال شد و استفاده از روش مذکور را مورد تأکید قرار داد.(حلیهالاولیاء:۲/۴۳)
همسرداری و گذشت و سادهزیستی فاطمه
حضرت فاطمه در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربیت شد و علوم و معارف الهی را از سرچشمه نبوّت فراگرفت و آنچه را سالها آموخته بود، در خانه شوهر به مرحله عمل گذاشت و همچون مادر و کدبانویی آزموده به اهل خانه و آسایش شوهر و تربیت فرزندان توجه میکرد. همچنین آنچه را در بیرون خانه میگذشت، مورد توجه قرار میداد.
آغاز زندگی زناشویی او در مدینه با جنگهاى پیدرپى علیه مسلمانان همراه شد. عروس خانه علی در غیاب همسر خود که سردار بىبدیل سپاه اسلام بود، بار سنگین کارهاى خانه و رسیدگى به فرزندان خردسال را به دوش مىکشید. ماجرای آبله درآوردن دستهایش از چرخاندن آسیاب سنگى، وصلهدار بودن چادر حضرتش که سلمان را به گریه انداخت، و نیز حکایت شبهاى خانه على که فرزندان کوچکش گرسنه سر بر بالین مىگذاشتند، گوشههایى از درد و رنج نوعروس اسلام است، که همه این دردها را برای آبیاری نهال نورس اسلام و جان گرفتن درخت رسالت به جان میخرد. در کتابهای سیرت آمده است که فاطمه چند روزی را با گرسنگی سپری کرد، شوهرش علی دید که رنگ فاطمه زرد شده است؛ بنابراین پرسید: فاطمه! تو را چه شده است؟ گفت: سه روز است که در خانه چیزی نداریم! علی گفت: چرا به من چیزی نگفتی؟ گفت: پدرم، پیامبر خدا به من فرمود: ای فاطمه! اگر علی چیزی آورد آن را بخور و اگر نه از او چیزی مخواه!
فاطمه رضیاللهعنها همیشه شوهرش را تحسین و تشویق میکرد و فداکاریها و شجاعتهایش را میستود و بدین وسیله او را همیشه دلگرم نگه میداشت و بهوسیله نوازشهای بیشائبهاش تن خسته و جراحات بدن علی را تسکین میداد.
زهرا از مسئولیت سنگین و حساس خود و از حدود تأثیر و نفوذ زن در روحیه شوهر کاملاً مطلع بود. میدانست که ترقی و یا سعادت و بدبختی مرد تا حد زیادی، به روحیات و چگونگی رفتار زن بستگی دارد. خبر داشت که خانه بهمنزله سنگر و آسایشگاه مرد است، و وقتی مرد از میدان مبارزات زندگی و برخورد با حوادث و مشکلات دنیای خارج خسته میشود، به آنجا پناه میبرد تا تجدید نیرو کند و خودش را برای کار و انجام وظیفه آماده نماید و ریاست این آسایشگاه مهم به عهده زن واگذار شده است.
زهرا رضیاللهعنها محیط خانه را کارخانه بزرگ انسانی و دانشگاه مهم و درس فداکاری میشمرد. میدانست که تربیتشدگان این مدرسه، هر درسی را که در اینجا بیاموزند در میدان بزرگ اجتماع به مرحله ظهور خواهند رساند. او از زن بودن احساس حقارت و کوچکی نمیکرد و مقام زن را بسی عالی و شامخ میدانست و این لیاقت را در خویش میدید که دستگاه آفرینش چنین مسئولیت سنگین و مهمی را بر دوش او نهاده و چنین پایگاه مهمی را بدو تفویض نموده است .
علم و بینش حضرت فاطمه
فاطمه زهرا همانطورکه قبلا عنوان کردیم در محیط وحی در کنار اولین معلم قرآن تربیت یافته و علوم و معارف الهی را از سرچشمه نبوّت فراگرفته بود. بنابراین از فهم و بینش خاصّی نسبت به دین برخوردار بود؛ او تنها کسی است از میان دختران پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم که به روایت حدیث پرداخته است. هجده روایت در کتابهای حدیث از وی نقل شده که حضرت علی، حضرت حسن، حضرت حسین، حضرت انس، حضرت عایشه، حضرت امکلثوم، امرافع و حضرت سلمی رضیاللهعنهم آنها را روایت کردهاند.(الإصابهفیتمییزالصحابه:۳۶۵)
گلچینی از وصایای مهم پیامبر به فاطمه
از حضرت ابىجعفر باقر رضیاللهعنه در حدیثى روایتى شده است که گفت: رسول خدا صلّیاللهعلیهوسلّم به فاطمه رضیاللهعنها فرمود: «وقتى من وفات یافتم، بر مرگ من چهره خویش مخراش و بهخاطر من موى خود را چنگ مزن و با «اى واى بر من» فریاد مزن و نوحهکنان بر سر من مایست».(خرمشاهی،پیام پیامبر:۱۶۱) با وجود محبت سرشاری که پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم نسبت به دخترش داشت باز به او سفارش میکرد که برای رستگاری خویش، کردار نیک و تقوا را لازم بگیرد. روزی با صدایی رسا ندا داد: «… ای گروه قریش برای خودتان توشههایی بردارید؛ زیرا من چیزی از جانب خدا ندارم که به شما بدهم. ای فاطمه دختر محمّد اگر از مال من چیزی بخواهی میدهم، ولی من نمیتوانم در پیشگاه خدا کاری انجام دهم.» و در روایت دیگر چنین آمده است: … ای فاطمه بنت محمّد! خودت را از آتش برهان؛ زیرا که من مالک ضرر و نفعی که از خدا به تو برسد نیستم… .(بخاری:۲۷۵۳، مسلم: ۲۰۶)
وفات فاطمه[۱۰]
حضرت فاطمه در سن ۲۹ سالگی روز سهشنبه سوم رمضان سال یازدهم هجری دارفانی را وداع گفت.(اسدالغابه فیمعرفهالصحابه؛۷/۲۲۱)[۱۱] او شش ماه بعد از پیامبر خدا زندگی کرد و اولین کسی بود از خاندانش که به او ملحق شد و وعده رسول خدا به حضرت فاطمه تحقق یافت. این همان رازی بود که او هرگز در حیات پیامبر آن را فاش نکرد.(الطبقاتالکبرى:۲/۲۳۶) «زمانی که حضرت فاطمه وفات یافت، همه مردان و زنان مدینه به سختی گریستند و مردم همچون روز وفات پیامبر صلّیاللهعلیهوسلّم اندوهگین شدند. در تکفین و تجهیز حضرت فاطمه همانطورکه در مبحث حیای ایشان گفته شد، توجه و دقت بهخصوصی انجام گرفت. اسماء دختر عمیس،[۱۲] همسر ابوبکر بیش از همه از حضرت فاطمه پرستاری میکرد، و ایشان در مورد تکفین و تدفین و تشییع جنازهاش به او وصیت نمود، و اسماء هم به همه وصایا عمل کرد. او تا آخرین نفس بر بالینش نشسته بود، و همان کسی بود، که علی را از وفات حضرت فاطمه آگاه ساخت.(جلاءالعیون:۲۳۷) و او بود که همراه با حضرت علی، حضرت فاطمه را غسل دادند، در اینباره که چه کسی بر حضرت فاطمه نماز جنازه خواند، اختلاف روایت وجود دارد، برخی گفتهاند حضرت علی و برخی دیگر گفتهاند حضرت ابوبکر. مراسم تدفین حضرت فاطمه را حضرت عباس، حضرت علی و حضرت فضل رضیاللهعنهم بر عهده داشتند.(المنتظمفیتاریخالامم والملوک؛۴/۹۶،الاصابه فیتمییزالصحابه؛۴/۳۶۸)
پینوشت:
[۱] تمامى فرزندان رسول خدا صلّىاللهعلیهوسلّم بهجز ابراهیم که مادرش ماریه قبطیه و از اهل «حفن» مصر بود ـ و مقوقس پادشاه اسکندریه او را براى آنحضرت هدیه فرستاده بودـ از خدیجه بهدنیا آمدند. در اینکه فاطمه کوچکترین دختر پیامبر میباشد اندکی اختلاف است؛ گفتهاند او و کلثوم کوچکترین دختران پیامبر بودهاند و در اینکه کدامیک کوچکتر است در نهایه الارب فی فنون الادب آمده: قال أبو عمر بن عبد البر: کانت فاطمه هى و أختها أمّ کلثوم أصغر بنات رسول الله صلّى الله علیه وسلّم، واختلف فى الصّغرى منهما. اما ذهبی در سیراعلام النبلاء وی را کوچکترین دختر ان حضرت معرفی میکند: وَکَانَتْ أَصْغَرَ مِنْ زَیْنَبَ زَوْجَهِ أَبِی العَاصِ بنِ الرَّبِیْعِ وَمِنْ رُقَیَّهَ زَوْجَهِ عُثْمَانَ بنِ عَفَّانَ. میگوید: پنج سال قبل از بعثت، درست زمانی که تعمیر خانه کعبه در دست انجام بود، متولد شده است. علامه ذهبی اندکی قبل از بعثت عنوان میکند.(سیراعلام النبلاء:۲/۱۱۹)
[۲] عَنْ عَائِشَهَ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا، قَالَتْ: أَقْبَلَتْ فَاطِمَهُ تَمْشِی کَأَنَّ مِشْیَتَهَا مَشْیُ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.
[۳] «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ»؛ شاید که تو از آنکه [مردم] مؤمن نمىشوند، خود را به نابودى مىکشانى.(شعراء:۳)
[۴] برخی این صحابی را علی معرفی میکنند و برخی همچون ابنهشام عباس را معرفی میکنند.(فتحالباری:۸/۱۱، السیرهالنبویه ابنهشام:۴/۵۸ـ۵۹)
[۵] برخی سن ازدواج فاطمه را ۹ سال ذکر کردهاند. (الکافی: ۸/۳۴۰/۵۳۶، مختصر بصائر الدرجات:۱۳۰، إعلام الوری: ۱/۲۹۰)
[۶] شیخ محمّدباقر مجلسی در اینباره میگوید: شیخ طوسی با سند معتبر از امیرالمؤمنین روایت کرده است که نزد من آمدند ابوبکر و عمر، گفتند: چرا بهنزد حضرت رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوسلم) نمیروی که فاطمه را خواستگاری نمایی؟ من رفتم بهخدمت آنحضرت، چون نظر مبارکش به من افتاد، خندان شد و فرمود: برای چه آمدهای، ابوالحسن! حاجت خود را بیان کن. پس من بهخدمت آنحضرت (صلّیاللهعلیهوسلّم) گفتم : «یا رسول الله! استدعا مینمایم که فاطمه را به من تزویج کنی». (مجلسی، ملا محمّدباقر؛ جلاءالعیون:۱۱۳، فصل پنجم در بیان تزویج امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه، تهران: مؤسسه انتشارات قم)
[۷] برخی گفتهاند حضرت علی شترش را فروخت.(الطبقات الکبری جلد ۸)
[۸] امکلثوم راوی حدیث مادرش فاطمه است. وی پس از وفات مادر با حضرت عمر ابنخطاب ازدواج نمود و صاحب دو فرزند بهنام زید و رقیه شد.(طبری، محمّدبنجریر؛ تاریخ سبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده؛۵/۲۰۳۵، تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۶۸ هـ.ش. دمشقی، اسماعیلبن کثیر؛ البدایه و النهایه؛ ۷/۱۵۷، دمشق: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸هـ.ق ۱۹۸۸م. ابنجوزی، عبدالرحمانبن علی؛ المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک؛۴/۱۳۱، بیروت: دارالکتبالعلمیه، ۱۴۱۲هـ.ق۱۹۹۲م. ابنالاثیر الجزری، علیبن ابیالکرم؛ الکامل فی التاریخ؛۲/۴۵۰، بیروت: دارالکتبالعلمیه، ۱۴۰۷هـ.ق۱۹۸۷م. عسقلانی، احمدبن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه؛۲/۴۶۸، بیروت: دارالکتبالعربی، یعقوبی، احمدبن ابییعقوب؛ تاریخ یعقوبی؛۱/۱۹ـ۲۰، متوفی ۲۸۴هـ.ق.)
[۹] در بعضی از روایات تاریخی آمده که علی از فاطمه پسری داشت به نام محسن که در کودکی در مدینه درگذشت، ولی این روایت در کتب اهلسنّت بهصورت روایت ضعیف ذکر شده است.(صهرین، عبدالرحیم خطیب)
[۱۰] قاطبه اهلسنّت معتقدند که حضرت فاطمه وفات نموده است. خبر از وفات فاطمه [توفی] متفقعلیه میان بخاری و مسلم است و در کتب برادران شیعه نیز آمده است.
[۱۱] در مورد سن وفات فاطمه اندکی اختلاف است، برخی گفتهاند۲۴ـ ۲۵ و بیشتر ۲۹ ذکر کردهاند.(سیراعلامالنبلاء امام ذهبی)
[۱۲] اسماء دختر عمیسبن معدبن تیم از قریش است که حضرت ابوبکر (رض) در مدینه با او ازدواج کرد. اسماء پیش از ورود پیامبر به خانه ارقم در مکه اسلام آورد و بیعت کرد و با همسرش جعفربن ابیطالب به حبشه مهاجرت نمود. در ایام فتح خیبر، از حبشه به مدینه بازگشت و پس از شهادت همسرش جعفر در نبرد موته با ابوبکر ازدواج کرد که از او محمّدبن ابیبکر را زاد که از زهاد قریش و عامل بر مصر شد. پس از (وفات) ابوبکر، اسماء به همسری علی (ع) درآمد و از او نیز دارای پسرانی به نام یحیی و عون شد.(ابنسعد: ۸/۲۸۰-۲۸۵، دایرهالمعارفبزرگ اسلامی: ۵/۲۳۸)
منابع:
۱- ابنهشام،السیرهالنبویه: ۲/۱۵۰،استیعاب:۳/۱۰۹۸٫
۲- ابنالاثیر الجزری، علیبن ابیالکرم؛ اسد الغابه فی معرفه الصحابه؛۷/۲۲۱، بیرت: دارالکتبالعلمیه،۱۴۱۵هـ.ق۱۹۹۴م.
۳- ابنجوزی، عبدالرحمنبن علی؛ المنتظم فی تاریخ الامم والملوک؛۴/۹۶، بیروت: دارالکتب العلمیه،۱۴۲۱هـ.ق۱۹۹۲م.
۴- اصبهانی، ابونعیم احمد ابنعبدالله ؛ حلیهالاولیاء؛ ۲/۴۲، بیروت: دارالکتابالعربی،۱۴۰۷هـ.ق ۱۹۸۷م.
۵- ابنسعد، محمّدبن سعدبن منیع؛ الطبقاتالکبرى.
۶- الأمالی:۱/۳۹، مناقب ابن شهر آشوب:۲/۲۰٫
۷- خرمشاهی، بهاءالدین و انصاری، مسعود؛ پیام پیامبر؛ چاپ اول، تهران: انتشارات جامی،۱۳۷۶٫
۸- ذهبی، شمسالدین محمّدبن احمد؛ سیراعلامالنبلاء؛ بیروت: مؤسسهالرساله، ۱۴۱۴هـ.ق ۱۹۹۲م. معانی الأخبار:۲۰۶، الاحتجاج:۱/۲۱۲ /۳۸، الاختصاص:۱۸۵٫
۹- عسقلانی، احمدبن حجر؛ الاصابهفیتمییزالصحابه؛ بیروت: دارالکتبالعربی.
۱۰- مجلسی، ملا محمّدباقر؛ جلاءالعیون؛ جلاءالعیون:۱/۱۷۶٫
۱۱- هلالی، سلیمبن قیس؛ اسرار آل محمّد؛ تحقیق محمّدباقر زنجانیخوئینی؛ قم: نشرالهادی، .ش۱۳۷۳ق.ه۱۴۱۵
۱۲- الیمانی، محمّد عبده، إنها فاطمه الزهرا؛ ص۲۸، دمشق: المنار، ۱۴۱۸ هـ ۱۹۹۸ م.
نویسندگان: رقیه نعمتی ـ عبدالله پاسالاری
منبع: فصلنامه ندای اسلام