حکم خروج بر حاکم کشوری (مسلمان و یا غیر مسلمان) – 1



در این برهۀ از تاریخ در گوشه گوشۀ این زمین خاکی بغاوتها، سرکشی ها و توطئه ها علیه حکومات و دولتهای ثابت کشور انجام شده و در حال اجراست تا به نحوی از انحاء هستۀ را نابود و هستۀ جدیدی را بکارند، مهمی نیست که در این برنامه چقدر خونها ریخته شود و چقدر جانها به هدر رود و چقدر اموال و دارایی مردم و بیت المال به نابودی کشانیده شود، مهم و اهم آن است که چگونه فردی بر اریکه قدرت تکیه زند و مدتی بر گردن مردم مظلوم سوار گردد.
سایت اصلاح نت با استفاده از سایتهای انترنتی و کتابهای قابل دسترس تلاش به خرج داده است تا پیرامون حکم خروج و بغاوت علیه حاکم کشوری (مسلمان و یا کافر) مطالبی را جمع آوری نماید و در آن جواز و عدم جواز خروج علیه حاکمی را مستدل به بحث گیرد.
حاکم درلغت:
حاکم در لغت به معانی قاضی، داور، فرمانروا، اجراکننده حکم متصدی اداره یک ایالت یا بخش از جانب حکومت است. کاربرد این کلمه در منابع فقهی و متون قانونی به برخی معانیِ یاد شده، رایج است. با وجود این، به سبب قیود و شروطی که برای برخی مصادیق آن، ذکر شده، به گونهای اصطلاح تبدیل شده است، همچنانکه در اصول فقه نیز معانی اصطلاحیِ خاصی دارد.
در احادیث، کلمه حاکم در بیشتر موارد بهمعنای قاضی و در دیگر موارد به معنای والی و فرمانروا بهکار رفته است.
در متون فقهی هم مراد از واژه حاکم، برحسب مورد، قاضی، داور یا فرمانرواست مثلا در ابواب یا احکامی که به حل اختلافات مردم و مرافعات آنان پرداخته میشود، مراد از آن، قاضی (دادرس) است. در مواردی هم که از ولایت بر محجوران یا گماردن قیم برای آنان سخن به میان آمده، میتوان مراد از حاکم را قاضی دانست. در مواردی که دامنه اختیارات حاکم فراتر از عرصۀ مسئولیت قاضی و داور قلمداد شده است، مراد از آن را والی سرزمین یا فرمانروای عموم مسلمانان دانستهاند.
شرایط حاکم ازنگاه قرآن
انسان کامل
از نظر قرآن حاکم باید انسان کامل باشد که بتواند بعنوان خلافت عمل کند. تصویری که قرآن از حاکمان ارایه میدهد موجود کامل است تا بتواند بر پایه آموزه های حیاتی و مصالح عمومی جامعه را برای دست یابی به کمال در حوزه فردی و اجتماعی مدیریت کند. از آنجایکه حکومت ولایت از آن خدایی است که خالق و مالک انسان است. هیج موجودی را نسزد بر دیگری حکومت نماید. تنها نمایندگان خدا شرایط لازم را دارند که میتوانند این مقام را به عنوان خلافت تصاحب کنند.
شناخت این افراد می تواند به دو شکل انجام شود:
نخست معرفی اشخاص به طور مستقیم؛ دوم معرفی خصوصیات عمومی و معیارهایکه به یاری آن میتواند بر اشخاص تطبیق کرد.
معیارهای شناسایی
در اینجا به این معیارها به عنوان شرایط اشاره میشود تا امکان این فراهم آید که حاکمان لایق و شایسته را شناسایی کرده از آنان اطاعت نمود، زیرا به حکم آیات قرآنی پس از شناسایی آنان لازم و ضروری است که از آنان به عنوان اولوالامر و صاحبان قدرت و مدیریت اجتماعی و سیاسی اطاعت کرد. و به سخن دیگر مشروعیت دینی آنان زمانی از سوی خداوند جل جلاله تعبیر میشود که شرایط را احراز کرده باشند.
ایمان و توحید
از جمله مهمترین آنها در حوزه بینش و نگرش مسأله ایمان و توحید است که در همه آموزه های قرآنی نقش محوری دارد. و همه مسایل و مباحث در پیرامون آن معنی و مفهوم پیدا میکند. خداوند درآیات چند سوره نسآء می فرماید: الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِن كَانَ لَك ُمْ فَتْحٌ مِّنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ وَإِن كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُم مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ۚ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا [ نساء: ١٤١]
منافقان همانهای هستند که پیوسته انتظار میکشند و مراقب شما هستند؛ اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد، میگویند: مگر ما با شما نبودیم؟ (پس ما نیز در افتخارات و غنایم شریکیم!) «و اگر بهرهای نصیب کافران گردد، به آنان میگویند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان، تشویق نمی کردیم؟ (پس با شما شریک خواهیم بود!)» خداوند در روز رستاخیز، میان شما داوری میکند؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۚ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُّبِينًا [نساء: ١٤٤]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! غیر از مؤمنان، کافران را ولّی و تکیهگاه خود قرار ندهید! آیا میخواهید (با این عمل) دلیل آشکاری بر ضدّ خود در پیشگاه خدا قرار دهید؟
و نیز آیه 55 سوره مائده: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ [٥٥]
تنها خدا و پيغمبر او و مؤمناني ياور و دوست شمايند كه خاشعانه و خاضعانه نماز را به جاي ميآورند و زكات مال به در ميكنند.
وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ [مائده: ٥٦]
و هركس كه خدا و پيغمبر او و مؤمنان را به دوستي و ياري بپذيرد ( از زمره حزبالله است و ) بيترديد حزبالله پيروز است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [مائده: ٥٧]
اي مؤمنان! كساني را از اهل كتاب و از كافران به دوستي نگيريد كه دين شما را مسخره ميكنند و به بازي ميگيرند. از خدا بترسيد (و دشمنان آئين خود را دوست و يار خود ندانيد) اگر مؤمنان (راستين واقعي) هستيد.
و 56 سوره نور به این شرط به طورمستقیم اشاره میکند: وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ [٥٦]
و نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید.
.درسوره یوسف هنگامیکه ازحکومت وی سخن میگوید آنرا به عنوان پاداش ایمان وتقوای وی مطرح میسازد تا به وابستگی میان حکومت و ایمان اشاره داشته باشد. ایمان در بینش قرآنی متغیراساسی است.
اجتناب از استبداد و خودکامگی
در حوزه عمل می توان به مصادیق ریزتری اشاره کرد که از حساسیت خاص برخودار است به این معنی که بی تحقیق آن شرایط میتوان که شخصی از مشروعیت دینی و تائید الهی در حکومت و حاکمیت برخوردار نمی باشد. از جمله میتوان به مسأله اجتناب از استبداد و خودکامگی حاکمان اشاره کرد. خداوند می فرماید: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ [آل عمران: ١٥٩]
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
مشورت با مردم پرهیز از استبداد و خودکامگی و خودرأیی در امور حکومتی را از شرایط حاکمان الهی و منسوب به دین خود دانسته است.
ادامه دارد…
جمع و ترتیب: سایت اصلاح نت