حکومت وحدت ملی از نام تا کام!



عبدالوهاب هائد
وحدت ملی، این روزها واژهی وارونه معنایِ عجب پهلویی شده است؛ انگار این واژه تازه زاده شده و برای همین کلکسیون تعریف ناپذیر و عجیبی از آدمها واندیشههای به هم ریخته در داخل افغانستان به خدمت گرفته شده است، دقیق اسمی برخلاف مسما؛ از آغاز شکل گیری این نظام تاحال، تحت همین عنوان (حکومت وحدت ملی) هرآنچه به ساحهی عمل برون داده شده، برخلاف این طرز تلقی و مسمای گمارش شده برای این حکومت دوسره است.
هرچند بذر کین ونفرت و خشم و انزجار از همان روزهای نخستینِ شکل گیری نظام پساطالبانی در کشور و حتا قبل از آن و عمدتاً با قدوم نا مقدس نیروهای چند ملیتی آیساف و ناتو درین کشور کاشته شد و گویی معاهدهی بن سر آغاز این همه بیچارگی و بدبختی در کشور باشد؛ ولی با گذشت هر روز، سیر آتش طغیان و قانون گریزی، حذف و حصر، منفعت جویی و خویش خوری، تبعیض و نا برابری و دهها مورد نا شایستگی دیگر، صعود روز افزون داشته و در هرگام، بر اعتماد و باور مردم نسبت به نظام، صدمه زده و بر فاصله میان رعیت و حکومت افزوده است.
اما از آغاز تأسیس حکومت وحدت ملی، افزایش بی سابقهی ناامنی، فساد، اختلاس، کارشکنی، اجراات فراقانونی، گزینشها و گمارشهای قومی و غیرمعیاری و دهها مورد دیگر از چالشهای جدی و فراگیری است که حکومت وحدت ملی را از درون میخورد و بنمایههای سیاسی-اقتصادی اش را در لای زد و بندهای قومی و تباری بر باد میدهد.
هرچند بارها این موارد (انحصارطلبی، فساد، بیعدالتی و خویش خوریها) از سوی منتقدین به شدت مورد انتقاد قرارگرفته است و در رسانههای مختلف، میزگردهای متعددی بدین مناسبت شکل یافته و توجه لازم انتقادی به این سمت صورت گرفته است.
مگر نتایجی را که این انتقادات و انگشت گذاریها باید درقبال میداشت، تا هنوز نداشته و برایند این همه تلاشها معکوس بدست آمده است.
با آنکه محققان، سیاسیون و اهل نظر را باور برین است که افغانستان به حد کافی کادرهای ورزیده و اهل تخصص در هر استقامتی دارد و ازین بابت (منابع بشری) بگونهی خیلی خوب خود کفا بوده و نیاز شدیدی درین راستا احساس نمیشود؛ اما چیزی که خیلی بگونهی پرقوت توانسته است بر پروسهی حکومت داری و روند دولت-ملت شدن درین کشور صدمه وارد کند و هر تصمیم و برنامهی را به چالش بکشد و بر سر راه هر پلان منظم سیاسی-اقتصادی درین کشور سد ایجاد کند، همان نبود اراده و تقوای سیاسی-مدیریتی برای انجام کار است.
متأسفانه، سیاسیون و اهل خبرهی ما درین کشور، بیشتر ازینکه به وضعیت کشور و نیازمندیهای محسوس و ملموس مردم توجه داشته باشند، به رقابتهای نامیمون و نکوهیدهی قومی و تباری و افزون طلبیهای منافی اخلاق و تدین پرداخته اند.
بجای اینکه وقت شان را در کار برای این کشور و ملت بیچاره اش صرف کنند، برنامه بریزند، اشتغال زایی کنند، طرح امنیتی و اجتماعی مناسب و راه گشا ارائه دهند، به گیر و دار زبان و قوم و ملیت چسپیده اند و پیشا پیش منافع استعمار و دول مغرض خواسته و نخواسته با این جدال نا مقدس برای تأمین منافع آنان زمینه سازی میکنند.
چنانچه در تازه ترین موارد دیده میشود که هرکسی تحت هر عنوانی که بخواهد به جانب دیگر برچسبی وارد میکند و بدون اینکه سراغ ناهنجاری و زبونی را در خود و اطرافیان خود بگیرند، به جانب مقابل میتازند و باز هم تعفن قومی و تباری را رو میدهند و غلغلهی تازهی را در میان مردم عام ایجاد مینمایند تا بار دیگر مردم درین همهمه و سر و صدا مصروف شوند و ایشان هرچه دل شان میخواهد انجام دهند.
اگر انگشت گذاشتن بالای فلان اداره از خلوص نیت سرچشمه بگیرد و هدف از آن اصلاح ساختارهای دولتی باشد و در پی آن حد اقل بتواند فساد دران ادارات کاهش یابد و بگونهی یکسان این قضیه در همه ادارات و وزارتخانهها دنبال شود، خیلی گام بجا و ارزنده بوده و نه تنها ما به عنوان قشر ناظر که همهی ملت ازین حرکت استقبال میکنند.
اما سوء اعتماد زمانی پیش میآید که این حرکتها بگونهی تقابلی سامان مییابد و مبنای این انتقادات را انگیزههای نامقدس قومی، سمتی و تباری تشکیل میدهد و این اقدام به یک چالش تازه تر در میان مردم و سیاسیون تبدیل میشود.
اینجاست علی الرغم اینکه هیچگونه نفعی متصور نیست نه از کار و اشتغال خبری هست، نه امنیتی وجود دارد، نه اعتماد و باوری دیده میشود، و نه هم هماهنگی در کارهای نظام بگونهی درست و منظم به چشم میخورد و هر ازگاهی هم دیده شده است که این معضل باعث فرصت سوزی و از دست دادنهای زیادی شده است؛ چون همه چیز از بنیاد متأثر از زد و بندهای قومی و زبانی شده و بر بیخ و بن نظام افیون ریخته است تا آنجا که تسلط بر اوضاع هم برای مدیران سیاسی-نظامی سخت و سخت تر شده است.
حالا هم که جلو ضرر را از هر قمست کار بگیریم نفع است؛ اگر زعمای ملی، احزاب و جریانهای سیاسی، ملت، حکومت داران و تصمیم گیران مملکت میخواهند بیشتر ازین بدنامی و ننگ تاریخی را به نام خود شان ریکارد نبندند؛ اگر میخواهند قدری برای مردم و سرزمین شان بیندیشند، سزاوار این است تا دیگر با الفاظ بازی نکنند، بجای قرارگرفتن در برابرهم، در کنار هم قرارگیرند و بجای خویشتن اندیشی، مردم اندیشی و برنامه اندیشی پیشه کنند؛ ترس از خدا و روزقیامت را از یاد نبرند و وحدت و همسویی دینی را که حد اقل مردم عام کشور دارند، قربانی امیال خویش نسازند و لا اقل برای التیام بخشیدن به زخم ناسور این مردم، گرایش اسلامی و انسانی را جا گزین گرایشهای قومی و زبانی کنند و محض برای خدا و مردم گامهای بعدی را بردارند.
به امید خیر و فلاح و وحدت و برادری در میان همه مردم سر افراز کشور!