خشوع در نماز و چگونه می توان خشوع داشت؟



معنای خشوع
الف) در زبان عرب:
ابن منظور در «لسان العرب» در مورد خشوع آورده: «خَشَعَ يَخْشَعُ خُشُوعاً واخْتَشَعَ وتَـخَشَّعَ».یعنی: «چشمش را رو به زمین کرد و آن را فروداشت و صدایش را پایین آورد».
و گفته شده: خشوع نزدیک به خضوع است، با این تفاوت که خضوع در جسم و بدن است و عبارتست از اقرار به ضعف نفس، ولی خشوع هم در بدن و هم در صوت و چشم است، مانند این فرمودهی الله تعالی: ﴿خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ﴾[المعارج: ۴۴، و القلم: ۴۳]. «چشمهایشان به زیر افتاده»، ﴿وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ﴾[طه: ۱۰۸]. «و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع مىشود» [1].
و راغب در مفردات آورده: خشوع یعنی تضرع و زاری، با این تفاوت که بیشترین استعمال خشوع مربوط به حالتهایی است که در جوارح ظاهر میشود، اما بیشترین استعمال تضرع مربوط به حالتهایی است که در قلب بوجود میآید، و به همین دلیل روایت شده: «إذا ضَرَعَ الْقَلْبُ خَشَعَتِ الجَوَارِحُ» [2]. یعنی: «هرگاه قلب دچار تضرع و فروتنی شد جوارح نیز دچار خشوع خواهند شد» [3].
ب) در اصطلاح شرع:
شیخ ابن تیمیه میگوید: «خشوع متضمن دو معناست: اول: تواضع و خود را حقیر و کوچک شمردن، دوم: سکون و طمأنینه» [4]. و امام ابن کثیر/میگوید: «خشوع یعنی آرامش، طمأنینه و وقار و تواضع، و ترس از خدا و توجه به وی» [5]. و امام ابن قیم/نیز میگوید: «خشوع، یعنی در کمال ذلت و با تواضع تمام در مقابل خداوند ایستادن» [6].
خشوع روح نماز و مقصود اصلی آنست، و نماز بدون خشوع بمانند بدن مردهایست که روح آن قبض شده است. محل خشوع در قلب است که ثمره و نتیجهی آن در اعضاء و جوارح نمایان میشود، چرا که اعضاء تابع قلب هستند، هرگاه خشوع قلب با غفلت و وسواس زایل شود، عبودیت اعضاء و جوارح نیز از بین میرود، پس قلب بمانند فرمانروا و اعضاء بمانند سربازان اویند که از وی امر میگیرند، هرگاه فرمانروا با فقدان عبودیت قلب خلع شد، رعیت نیز که همان جوارحند نابود خواهند شد.
خداوند متعال فرمود:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ ٢﴾[المؤمنون: ۱-۲]. «به راستی که مؤمنان رستگار شدند کسانی که در نمازشان خاشعند» [7].
«خداوند متعال با یاد کردن بندگان مؤمن خود و بیان موفقیت و رستگاری آنها، و اینکه چگونه به آن میرسند، یاد آنها را گرامی میدارد، و آنان را ستایش مینماید، و در ضمن مردم را تشویق و تحریک میکند تا خود را به صفتهای آنان متصف کنند، پس بنده باید وضعیت خود و دیگران را با این آیات بسنجد، که از این طریق ضعف و قوت ایمان خود و دیگران را میداند.
فرمود: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١﴾. مؤمنان که به خداوند ایمان آوردهاند و پیامبران را تصدیق نمودهاند، رستگار و موفق شده و همهی آنچه را که یک انسان سعادتنمد به دنبال آن است، به دست آوردهاند. یکی از صفتهای کمال آنان این است که: ﴿فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢﴾. در نمازشان فروتن هستند. خشوع و فروتنی در نماز یعنی حضور قلب در برابر خداوند، و به خاطر آوردن نزدیکی او، که از این طریق قلب مؤمن و نفسش آرام میگیرد، و سکونت مییابد، و کمتر به این سو و آن سو توجه مینماید، و مؤدبانه در پیشگاه پروردگارش میایستد، و همه آنچه را که میگوید انجام میدهد، و به خاطر میآورد، و از اول نمازش تا آخر آن بدان توجه دارد، و با این کار وسوسهها و افکار بیارزش را از خود دور میگرداند، و این روح نماز است و مقصود و هدف از نماز همین است، و این چیزی است که برای بنده نوشته میشود. پس نمازی که خشوع و فروتنی و حضور قلب در آن نباشد چنانچه قابل قبول باشد و صاحبش بر آن پاداش یابد، پاداش آن به اندازهای است که قلب از آن توجه کند و بفهمد» [8].
خشوع نفاق:
همانقدر که نبود خشوع مذموم است، ظاهر کردن خشوع نیز شرعی نیست، یعنی مطلوب مورد نظر شرع، عدم تظاهر به خشوع و وجود اخلاص در عبادت است، و از جمله نشانههای اخلاص پنهان کردن خشوع است. امام ابن قیم میگوید: «خشوع نفاق (خشوع همراه با ریا) اینست که انسان خشوع را بصورت تصنعی و ظاهری بر جوارح خود بروز میدهد اما قلب او خاشع نباشد» [9].
«یکی از شرایط پذیرفتن عمل صالح این است که از ریا و خودنمایی پاک و طبق سنت باشد، هرکس به منظور خودنمایی عبادت کند، مرتکب شرک اصغر گشته است، و عملش تباه و نابود میگردد، مانند کسی که برای این نماز بخواند که مردم او را ببینند، خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَهُوَ خَٰدِعُهُمۡ وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ كُسَالَىٰ يُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِيلٗا ١٤٢﴾[النساء: ۱۴۲].
«بیشک منافقان با خداوند نیرنگ میورزند و او (خداوند هم در پاسخ نیزنگشان) تدبیر میکند، و چون به نماز برخیزند، سست (و بیحال) به نماز میایستند، و در برابر مردم ریا مىکنند و خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند».
اگر کسی از ابتدا عملی را خالصانه برای خداوند شروع نمود، و سپس برآن ریا و خودنمایی طاری گشت، در این صورت اگر از وجود ریا ناراحت شود و با آن مجاهده کند، و آن را دفع نماید، عملش صحیح و پذیرفته است، و اگر به آن شادمان و راضی گشت، اکثر اهل علم معقتد به بطلان عمل وی هستند» [10].
حکم خشوع در نماز:
آیا خشوع از جمله فرائض نماز است و یا جزو فضائل (مستحبات) و مکمل آن؟
علمای بزرگوار اسلام در خصوص حکم خشوع در نماز دو رأی مختلف دارند، بعضی از علما همانند امام نووی و حافظ ابن حجر گفتهاند که خشوع از جملهی مستحبات و سنت است، و امام غزالی در «احیاء» و دستهای دیگر از علما و نیز ابن حامد از اصحاب امام احمد و شیخ ابن تیمیه گفتهاند که واجب است.
اسباب كسب خشوع:
همانطور که گفته شد، خشوع یکی از اهداف مورد مطلوب در عبادات و از جمله در نماز است، و هر اندازه که خشوع بیشتر باشد، به همان نسبت هم اجر و ثواب نماز بالا خواهد رفت، لذا شایسته است تا تمامی اسباب شرعی را برای حصول این امر مهم بکار ببندیم. از طرفی بسیاری از نمازگزاران از نبود خشوع لازم در نماز خود شاکی هستند و دوست دارند تا راههای رسیدن به خشوع را بیابند، چرا که خشوع جدا از اینکه موجب ثواب بیشتر خواهد شد، نمازگزار را از اشتباهات و سهوهای زیاد باز میدارد و لذا نیازی هم به انجام سجدهی سهو و یا احیانا تکرار نماز نخواهد بود. در اینجا به توفیق الله تعالی اسبابی را که ما را در رسیدن به این هدف مهم یاری میرساند ذکر خواهیم کرد.
اول- آنچه که موجب خشوع و تقویت آن خواهد شد:
۱- آماده شدن برای نماز
۲- حضور قلب و انجام نماز با حالت نشاط
۳- قراردادن دست راست بر روی دست چپ روی سینه در هنگام قیام نماز
۴- تدبر و اندیشه کردن در معانی آیات تلاوت شده و اذکار نماز
۵- قرائت قرآن بصورت ترتیل، و زیبا تلاوت کردن آن
۶- قرآن را آیه آیه تلاوت کند
۷- کامل کردن رکوع و سجده و سکون و آرامش در آنها
۸- یادآوری مرگ در نماز
۹- بداند که خداوند متعال جواب وی را در نمازش خواهد داد
۱۰- گذاشتن ستره جلوی خود به هنگام نماز
۱۱- نگاه کردن به محل سجده
پی نوشت :
[1] لسان العرب، و نگاه کنید به: «لسان اللسان» ۱/۳۴۰.
[2] حدیث مذکور را ترمذی حکیم در نوادر الأصول: ۱/۳۱۷، از ابوهریره بصورت مرفوع از پیامبر جروایت کرده که ایشان مردی را دید که در نمازش با ریش خود بازی میکرد، و فرمود: «لو خضع قلبه لخشعت جوارحه». اما حافظ عراقی سند آن را ضعیف دانسته است، و معروف آنست که این قول از سخنان سعید ابن مسیب/است چنانکه ابن ابی شیبه در مصنف خود آن را روایت کرده که البته در سند آن نیز مردی است که اسم وی برده نشده است. والله اعلم (نگاه کنید به: تخریج أحادیث الإحیاء ۱/۳۳۹).
[3] المفردات فی غریب القرآن: راغب اصفهانی.
[4] مجموع الفتاوى: ج ۷، ص ۲۸.
[5] تفسیر ابن کثیر: ط. دار الشعب: ۶/۴۱۴.
[6] مدارج السالکین: ۱/۵۲۰.
[7] حاکم از ابوهریره رض روایت کرده است: هنگامی که پیامبر اکرم جنماز میخواند نگاه خود را به سوی آسمان بلند میکرد، پس آیه: ﴿ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢﴾[المؤمنون: ۲] نازل شد. بعد از آن پیامبر جهمیشه به زمین نگاه میکرد. و سعید بن منصور از ابن سیرین به صورت مرسل روایت کرده است: پیامبر نگاه خود را میگرداند، پس این آیه نازل شد. (اسباب نزول آیات قرآن کریم، امام جلال الدین سیوطی، ص۳۷۳).
[8] تفسیر آیات ۱و۲ سورهی مؤمنون؛ علامه عبدالرحمن سعدی/.
[9] کتاب الروح: ص ۳۱۴، ط. دار الفکر- اردن.
[10] محرمات، تألیف: محمد صالح المنجد.
منبع : کتاب احکام سجده ی سهو
نویسنده : شیخ محمدبن صالح عثیمین
مترجم : محمد عبداللطيف