دختران و تحصیلات مختلط دانشگاهی!
نویسنده: عبدالحکیم سیدزاده
اسلام زن را انسان درجۀ یک میداند و آن را گرامی داشته و از این جهت حجاب را مشروع نموده است در حالیکه ملل سابق کمترین حق انسانی برای زن معتقد نبودند.
زن در اسلام بسان مرد مکلف به کسب ایمان و عمل است و در کسب ثواب سهم او مساوی با مرد است؛ الله تعالیٰ میفرماید: ﴿مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ [النحل: ٩٧]؛ «هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم و پاداش آنها را به خاطر اعمال نیکى که انجام دادند، خواهیم داد.»
پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: «النِّسَاءُ شَقَائِقُ الرِّجَالِ» (رواه أحمد وأبو داود)؛ زنان مثل مردان هستند. یعنی در نیازهای انسانی و از نظر اخلاقی و طبیعت.
فضایل تحصیل علم و جواز تحصیل آن برای مرد و زن یکسان است. پیامبر صلی الله علیه وسلم هر دو جنس را آموزش داده و تربیت نموده است؛ اما مردان را جدا و زنان را جدا تعلیم میداده است.
بنابراین؛ اصل در اسلام این است که برای دختران دانشگاههای دخترانه تأسیس شود.
بسیار جای تعجب است که در دورۀ ابتدایى مدارس تک جنسیتى هستند حالآنکه ضرورت آن کمتر است، اما پس از بلوغ که اوج احساسات و غرایز جنسى است آموزش مختلط میشود!!
آموزش مختلط با شیوۀ امروزی هیچگونه پیشینهای در اسلام ندارد. این شیوهٔ تحصیل تقلید از غرب است. بیان مفاسد و آسیبهای آن هفتاد من کاغذ مىطلبد که از حوصله این مقاله بهدر است.
اگر در کشور اسلامی دانشگاههای دخترانه وجود داشته باشد در آن صورت تحصیل در دانشگاههای مختلط جایز نیست ورنه بنابر ضرورت و حاجت شدید، تحصیل در دانشگاه مختلط با شرایط زیر گنجایش دارد؛ زیرا به هنگام ضرورت و حاجت شدید بر ارتکاب محظور -به قدر نیاز- مواخذهاى نیست؛ «الضرورات تبیح المحظورات وتقدر بقدرها».
نخست: باید دانست که آموزش و تربیت برای دختر و خانواده و جامعهاش بسیار مفید است اما نه به حساب دین، حیاء و عفت.
در هر صورت مصلحت دین از مصلحت تحصیل علوم مقدم است.
دوم: دختر با حجاب شرعى؛ یعنى پوشش کامل بدن با لباسى که تنگ و چسبیده به بدن و نازک نباشد همراه با نقاب که به آن حجاب درجۀ یک گفته مىشود یا بدون نقاب که حجاب درجۀ دو نامیده مىشود، در کلاس مختلط حاضر شود همراه با حشمت و وقار و بدون آرایش و عدم استفاده از عطر و ادکلن.
دختر نباید زیور آلات ساعد، گوش، گردن و سینهٔ خود را پیش پسران همکلاسی و حتی استاد مرد ظاهر کند.
سوم: اینکه در هیچ جایی از محیط دانشگاه کنار پسران ننشیند.
چهارم: اینکه بدون ضرورت شدید با پسران صحبت نکند و در صورت نیاز شدید آموزشی به قدر ضرورت صحبت کند؛ اما نه در خلوت؛ الله سخن حضرت موسىٰ را با دو دختر شعیب که در مکان باز و به قدر ضرورت بوده بیان داشته است: ﴿… وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودَانِ ۖ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا ۖ قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّىٰ یُصْدِرَ الرِّعَاءُ ۖ وَأَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ﴾ [القصص: ٢٣]؛ «… (موسىٰ) دو زن را یافت که دور از مردان گوسفندانشان را دور مىکردند (تا با گوسفندان دیگران مخلوط نشوند). موسیٰ گفت: شما اینجا چه میکنید (چرا جلوى دامتان را گرفتهاید)؟ آن دو زن پاسخ دادند که ما گوسفندان خود را سیراب نمیکنیم تا مردان گوسفندانشان را سیراب کرده باز گردند و پدر ما پیرمردى سالخورده است.»
پنجم: دختر دانشجو و در کل هر زن موظف است که با مرد بیگانه نرم و نازک سخن نگوید؛ الله تعالیٰ میفرماید: ﴿لَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا﴾ [الأحزاب: ٣٢]؛ «پس به نرمى و کرشمه سخن نگویید تا (مبادا) آنکه در دلش بیمارى است، طمعى پیدا کند، و نیکو و شایسته سخن بگویید.»
ششم: آنکه به قدر ضرورت درسی و آموزشی در مکان مختلط حاضر شود، سپس فوراً آنجا را ترک کند.
هفتم: آنکه خوابگاه دختران باید از نظر عفاف امنیت کامل داشته باشد.
هشتم: آنکه اساتید مرد و زن و دانشجویان پسر و دختر همگی مؤظفاند تا نگاههایشان را وقتى رو در روی یگدیگر قرار مىگیرند پایین کنند و به نامحرم زُل نزنند. (سوره نور: ٣١)
نهم: اینکه یک دختر نباید با استادِ مرد به بهانۀ مسائل آموزشی در یک مکان خلوت بنشیند و خوشگپى کند؛ همچنین نباید دختر به تنهایى با رانندۀ تاکسی سوار شود؛ زیرا این نوع خلوت حرام است؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: «ألا لا یخلون رجل بامرأه إلا کان ثالثهما الشیطان» (رواه أحمد والترمذی)؛ هیچ مردی با زنی به تنهایی نمینشیند مگر اینکه سومین آنان شیطان است.
دهم: چنانچه دخترى یا پسرى نتوانستند با حفاظت بر ارزشهاى دینی و اخلاقى در فضاى مختلط تحصیل کنند و فضای دانشگاه را براى خود خلاف ایمان و محلى شهوانی و فتنهانگیز و منافى عفت تشخیص دادند و نتوانستند خود را از امور منافى عفت و حیا کنترل کنند، باید آنجا را هر چه زودتر ترک کنند؛ زیرا مصلحت دین مقدم است و تحصیل علم امرى مباح و نفلى مى باشد؛ اما ثبات بر دین و عفت فرض عینی است.