دلِ پذیرا
نویسنده: صدیق قطبی
«تا امروز، با همنشینی که همکیش من نبود مخالفت میورزیدم. لکن امروز دل من پذیرای همهی صورتها شده است: چراگاه آهوان است و بتکدهی بتان و صومعهی راهبان و کعبهی طائفان و الواح تورات و اوراق قرآن. دین من اینک، دین عشق است، و هرجا که کاروان عشق برود دین و ایمان من هم به دنبالش روان است.»(منسوب به محیالدین عربی اندلسی)
هر تلقی و تفسیری از دین که به جای نزدیک کردن و پیوند دادن انسانها موجب دوری، فاصله، مرزبندی و مانع روابط عمیق انسانی و دوستیهای ثمربخش باشد، نامبارک است. جاناتان سوییفت میگفت: «ما انسانها فقط آنقدر دین داریم که باعث انزجار و بیزاریمان از یکدیگر شود نه آنقدر که سبب شود یکدیگر را دوست بداریم.»
بهنظرم میرسد تنها دینداری قابل قبول و انسانی دستکم دو خصیصه دارد:
اول اینکه فرد را نسبت به دستاوردهای انسانی و یافتههای خرد آدمی، بسته و مسدود نکند. بلکه همواره آدمی واجد نوعی گشودگی، پذیرندگی، انفتاح و انعطاف در برابر آنها باشد. مایهی محروم شدن ما از آگاهیها و پنجرههای باز نشود.
و دوم آنکه هرگز باعث خوارداشت دیگر انسانها و گسستن ارتباط با آنها نشود. دین پنجرهای است که میتوان از دریچهی آن ابعاد و چشماندازهای ناب را به تماشا بنشینیم و از سفرهی معنا و حقیقت آن لقمههای معنویت و حقیقت برداریم. یک پنجرهی آگاهی، یک سفرهی معنوی.
هر تلقیای از دین و مذهب که موجب مرزکشی بین انسانها و فاصلهانداختن بین آدمها شود، تلقّی خطرناکی است.
به گمانم، نه راه دیندارانی درست است که تلقی عمدتاً هویتاندیشانه از دین و اسلام دارند و نمیتوانند نسبت به آگاهی و حقیقت، گشودگی، و نسبت به همگی انسانها عشق و روابط پُرمهر داشته باشند و نه راه کسانی که به لجاجت و بیپروایی نسبت به دین و دینداران نگاه طردآمیز و از سر تحقیر دارند و خود را بهطور کلی از سفرهی معنوی دین محروم میکنند.
به گمانم، تنها دینداری نوع بانو سیمونوی شایستهی انتخاب است:
«هر تصوری از خدا که با عمل ناشی از محبت بیشائبه ناسازگار باشد تصور نادرستی است.»
منبع: عقل آبی