دينستيزی يا دينگريزی، به بهانۀ نوانديشی دينی



نویسنده: فضل الرحمن فقیهی استاد دانشگاه هرات
مقدمه
نو انديشي ديني يا تجديد دين، از دير باز در حوزه فقه اسلامي (اعم از حوزة تفكر و عمل) مطرح بحث بوده و يكي از امور لازم آيين اسلام و جزء لاينفك ماندگاري آن است. اين ويژگي، واقعيتي است انكار ناپذير كه هم عملاً در تاريخ اسلام نمونه هاي بارز دارد و هم بنياد منصوص. آیۀ كريمه: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي…»(مائده: 3)، تلويحي بر اثبات اين مدعاست و نص بيانگر تجديد، يعني: «إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا»(ابوداود: 4، 109)، مهر تأييدي بر آن دارد.
امروز تعدادی از کوتهاندیشان دنیای معاصر ما برآناند تا با عنوان کردن مقولۀ نواندیشی، دین را از ریشه چیز دیگری بسازند و اسلام را همانند مسیحیت انحراف یافته، مطابق میل خویش چیز دیگری بگردانند، و بدین گونه در مفهوم مقولۀ تجدید دین، خلط و تلبیس به وجود آوردهاند. سادهتر باید گفته که تجدید دین در اصل به عنوان عملی مطرح بوده که میخواهد کمال و جامعیت دین در همه حوزههای حیات را برای بشریت عرضه دارد و خرافات و نمودهای پیوندی را از چهرۀ اصلی دین بزداید. اما امروز تحت عنوان پدیدۀ نواندیشی دینی در تلاشاند تا دین را از ساحۀ زندگی به حاشیه برانند یا کم از کم آن را از رسیدگی به بخشهای مهمی از حیات، ناتوان جلوه دهند و ناکارآمد معرفی نمایند.
دین را در چارچوب مسجد محصور گردانند و نگذارند تا وارد اجتماع و سیاست و اقتصاد شود و در این حوزهها سخنی برای گفتن داشته باشد و مورد عمل قرار گیرد.
با در نظرداشت چنین وضعی نیاز است دانسته شود که حقیقت تجدید دین یا نواندیشی دینی چیست و مقولۀ نواندیشی که امروز در جهان معاصر ما مطرح است چه میباشد و در پی انجام چه کاری است. در این مقاله به این مسأله پرداخته میشود.
تعمُّقی بر دو مقولۀ تجدید و نواندیشی
شايد فكر شود كه مقوله تجديد دين با نوانديشي ديني فرق دارد؛ و چنان برداشت شود كه اصطلاح تجديد، تنها در زمينه فقه عملي كاربرد آن ميسر است و نوانديشي ديني بيشتر در حوزه تفكر و نظريه پردازي كه تقنين و جنبههاي عملي را تأثيرگذار خواهدبود. اما چنين طرح و نظريه به هيچ وجه درست نيست و با حقيقت تجديد دين و واقعيت عملي آن مصداق ندارد؛ چه مقوله تجديد دين همان نوانديشي ديني است كه هر دو حوزه: هم «عقيده و تفكر» و هم «تقنين و جنبههاي عملي» را در طول تاريخ شامل بوده و در هر دو زمينه، جنبه هاي كاربردي به خود گرفته است.
نسبت تجديد دين در قرون گذشته به شماري از رجال تجديد، وقتي مصداقِ تجلي مييابد كه در حوزة تفكر و عمل براي تأييد حقايق، آثاري پديد آمد و ناكارآمدها را از سيماي حقيقت دين زدود؛ نمونۀ بارز آن، تهافة الفلاسفه غزالي و آثاري از اين قبيلاند. همين تجديد يا نوانديشي ديني در درازناي كهن آيين اسلام، ادامه يافت و حتي در دوران معاصر ما نيز تجليهاي ارزنده و تابناكي داشته است.
براي اينكه سوء تعبير پديد نيايد، بايد تذكر داد كه مقصد از تجديد يا نوانديشي در حوزه عقيده و تفكر، به هم زدن بنيادهاي اصلي، ثوابت دين و اصول مسلم آن نيست؛ بلكه بازنگري و نوانديشي در امور تأويليي است كه به اساس حدس و ظنّ در اين حوزه از طرف برخي دگر انديشان پديد آمده و روي حقايق را پوشانيده است؛ چنان كه مسير واضح سعادت يا صراط مستقيم الهي را براي شماري از كوته نظران به شکل دیگری جلوه کرده است، چنان که حتی «صراط مستقیم» دین را به رسمیت نشناختند و قایل به حقانیت «صراطهاي مستقيم» شدهاند.
ضرورت دانش کافی برای تجدید یا نواندیشی
نوانديشي ديني، همان گونه كه با قيد توصيفي «ديني» پيوند خورده، مولود ظرفيتها و مهارتهاي ويژه در حوزه دين آنهم در سطح اجتهاد (كلي يا لااقل جزئي) است كه همه افراد بدان دسترسي پيدا كرده نتوانند. بدين اساس هر مبتديي كه با الفباي نخستين دين، آشنايي نداشته باشد و اصول و فروع آن را از هم بازنشناخته باشد، نميتواند خويشتن را نظريهپرداز تجدید یا نوانديشي ديني و يا مجدّد دين معرفي بدارد. به همين گونه بعد از وجود ظرفيتهاي لازم، نوانديشي ديني را بايد از عمق نصوص ديني انتظار داشت؛ نه از آراي نظريهپردازان غير ديني و متخصصان رشته هاي فزيك و طب و دواسازي و…. چه انتظار هر كار از خلاف متخصصان آن، پشتيبانۀ درايي و روايي ندارد و هرحوزه را رجالي است كه در آن تبحُّر وافر داشته باشند.
روی این اصل، هرگونه ابراز نظر در حوزۀ تجدید دین از جانب کسانی که در حوزۀ دین تخصص کافی ندارد، به هیچ عنوان به عنوان تجدید دین یا نواندیشی مثبت دینی نمیتواند به شمار آید و قابل قبول باشد. نمونۀ چنین نواندیشی منفی که به تخریب دین پرداخته، سخنان و نوشتههای حسین دباغ، معروف به کریم سروش است، که در رشتۀ شیمی تحصیلات خویش را به پیش برده، و بدون تخصص در حوزۀ دین برآن است تا با ابراز نظرهای خوش دین را چیزی غیر از آنچه هست معرفی بدارد.
نشخوار نظریات او از جانب مدعیان نواندیشی کشور ما نیز با اجرای پروژههایی که از جانب کشورهای غربی تحت عنوان کمکهای اقتصادی، تمویل میشود، جزئی از همان برنامهاست. اینان میکوشند، جامعۀ اسلامی را به سرنوشت جامعۀ غربی و برخورد آن با مسیحیت انحراف یافته دچار کنند و اسلام را نیز مانند مسیحیت از حوزۀ حیات انسانی به دور اندازند.
سوء استفاده از نواندیشی یا تجدید
در دوران معاصر ما با تأسف كه گاهي كار در اين حوزه برعكس آن صورت گرفته و مقولۀ نوانديشي ديني مصداق ديگر يافته است. شماري از مبتديان كممايه، كه با حقيقت دين و منابع ديني هيچ آشنايي ندارند، با عنوان كردن اصطلاح نوانديشي ديني، يا دينستيزي را در پيش گرفتهاند و يا دين گريزي را اساس كار خود ساختهاند. اينان با عنوان كردن اتهامهاي گوناگون بر انديشهمندان ديني گذشته و معاصر، نوانديشي ديني را با نشخوار تفالههاي متفكران غيرديني به جستجو نشستند و اين دُرّ تابناك را نه در صدف اصلي آن بلكه از لجنزارهاي پر از كثافت و مردابهاي متعفن دينستيزي طلب نمودند. بدين ترتيب در حوزۀ تفكر و انديشه، آسيبهاي متفاوتي را پديد ميآورند و ذهن و روان كم مايگاني را دچار سموم خطرناكي ميسازند.
بيشتر کسانی که برچسپ نواندیشی را بر خود میزنند، مغلوب تأثیرات مدرنیته غربی شدهاند. اينان نه فهم عميق از دين و آشنايي با منابع اصيل دين دارند و نه هم درک صحیح از شرایط، نیازها و عوامل تاثیرگذار جوامع شرقی در فكر و ضمير شان وجود دارد. در حالی که تفاوت زیادی میان نواندیشی و تجدید دین در اسلام و مدرنیته غربی موجود است؛ نواندیشی و تجدید در اسلام، دعوت به بازگشت به اصول اصیل و نخستيني است که مسلمانان را تا قلههای موفقیت رسانیده است، اما مدرنیته غرب، طالب بازنگری، تحریف و توجیه نصوص و مفاهیم جهت انطباق با شرایط فعلی است.
نواندیشی در غرب، دین را از ساحۀ حیات به حاشیه برد؛ چه آیین مسیحت در آن حوزه، برنامهیی برای زندگی نداشت و لذا باید از حوزۀ حیات به یک طرف میشد و دور میگردید و جای خود را به مردان سیاست و اقتصاد خالی میکرد. اما اسلام دارای برنامۀ منظم در تمام ابعاد حیات است که باید زندگی انسانها مطابق آن عیار گردد و لذا باید در حیات انسانی حضور مسلطانه داشته باشد و قوانین الهی و جامع آن در زندگی جامعه تطبیق گردد.
ساحههای فعالیت مدعیان نواندیشی معاصر
مدعیان نواندیشی دینی دوران معاصر ما، امروزه بدون دانش کافی و حتی دانستن مبانی نظری و عملی شریعت اسلام، به ادعای تجدید دین یا نواندیشی دینی مینمایند. این امر عواقب خطرناک و نتایج بسیار بدی را به وجود آورده و سرانجام خوبی نخواهد داشت. اگر بخواهیم به این نتایج به طور کلی اشاره کنیم باید موارد زیر را عنوان کنیم:
– سطحي نگري مدعيان نوانديشي ديني امروز و بيخبري و كممايگي شان در مباني و منابع اصيل دين، باعث شده كه به عوض استفاده از چشمهسار زلال وحي، خويشتن را به دامان نظريهپردازاني بيندازند كه دچار ارتداد فكري هستند و بدين ترتيب پسخوردههاي آنان را نشخوار نمايند. از اين است كه گاهي به عوض مسير نجات بخش «الصراط المستقيم» الهی و دین خدا، صراطهای نامستقیم طاغوت را مستقيم ميدانند و به رسمیت ميشناسند. غافل از اينكه به رسميت شناختن تکثُّر صراطها، مبارزۀ همه پيامآوران الهي را زير سوال ميبرد و دعوت همه انبیای الهی را نادرست معرفي مينمايد.
– دیگر از مهمترین آسیبها و نتایج ناپسند نواندیشی معاصر، ترویج سکولاریسم و جدا پنداشتن دین از حوزۀ زندگی است. اینان با تأثیر پذیری از نوشتههای منحرف کنندۀ برخی سکولاران، به دو شکل تبارز میکنند؛ یا دین را اصلا برای حیات جوامع انسانی در همه حوزهها کافی نمیدانند و یا اینکه لااقل آن را برای سیاست و حاکمیت بیبرنامه میشمارند و آن را فاقد نظام سیاسی میدانند. اینان برای به کرسی نشاندن این تفکر بیاساس، از همه نصوص شریعت اسلام که در زمینۀ حاکمیت و سیاست آمده، چشمپوشی میکنند و مکابره و لجاجت میورزند.
– تأثيرپذيري از نظريات غير ديني غرب و تفكرات فلسفي منحرفان، مدعيان كم مايۀ نوانديشي را بر آن داشته تا قايل به نقد نصوص اصلي (قرآن و سخنان ثابت پيامبر) شوند؛ چيزي كه در همه شرايع آسماني كفر و ارتداد شمرده شده است. حتي شماري بدون با خبري از ويژگيهاي وحي الهي، كتابهاي آسماني، چون تورات و انجيل را مزخرف و فكاهي گونه بدانند؛ حال آن كه اين كتابها وراي آنچه از آنها دچار تحريف شده، كلام و قانون الهي و آسمانياند و- با وجود نسخ احکام عملی آنها- هر بنده مكف است به آنها ايمان و باور داشته باشد.
– زیرسؤال بردن مسلّمات عقیدتی اسلام و مسلمانان، همچون مسألۀ تقدیر و مسائل همانند آن یکی دیگر از حوزۀ کار و تخریب دین توسط به اصطلاح نواندیشان کنونی است. اینان با اغلوطهبافیها بر آناند تا به تخریب بنیادهای عقیدتی مسلم اهل ایمان بپردازند و با نوشتن مقالاتی، ذهن مسلمانان و بهویژه جوانان و نوجوانان را مخدوش سازند و شک را وارد دلها بگردانند.
– بیهودهانگاری و سست جلوه دادن شعایر اسلامی، چون حج و قربانی که مایۀ شکوه و ابهت این دین جاوداناند، یکی دیگر از حوزههای کار مدعیان نواندیشی معاصر است. اینان به مقصد تخریب این شعایر بزرگ، میکوشند، برای این شعایر اسلام که حکمتهای بزرگ دارند، بدیل سازی کنند. به عوض قربانی صدقه دادن را و به عوض حج، کمک به مستمندان را پیشنهاد کنند و بدین طریق بکوشند، شعایر اسلام را کممایه و بیهوده جلوه دهند.
– ديگر از آسيبهاي نوانديشي و مدعیان نواندیشی امروز، كافي ندانستن منابع فقه اسلامي در حوزه تفكر و عمل براي شرايط امروز بشريت است. مدعيان كم مايه نوانديشي ديني امروز، فقه اسلامي را عاجز از پاسخگويي نيازهاي جامعه امروز ميدانند و با تبعيت از نظريه جدايي دين از دنيا و حاكميت كه در غرب مطرح شده بود، به تكرار و نشخوار ديدگاههای بيگانگان ميپردازند؛ غافل از اينكه اين نظريه در جامعه و انديشه اسلامي قابل تطبيق نيست.
نتیجه گیری
از این گفتهها که تا اینجا آمدیم، نتيجه به دست میآید كه نواندیشی دینی واقعی، همان دانشواژۀ تجدید دین است که نیاز به دانش کافی در حوزۀ دین و علوم روزگار شخص مجدد یا نواندیش دارد. لذا این عمل از هر شخص نادان که تعمُّقی در فقه اسلامی و زیربناهای دین نداشته باشد میسر نیست. ابراز نظر و ادعای تجدید و نواندیشی از اشخاص فاقد شرایط، جز خسارت فردی و اجتماعی در جوامع اسلامی چیزی را به بار نخواهد آورد.
تجدید یا نواندیشی دینی در ثوابت دین میسر نیست، بلکه تجدید یا نواندیشی دینی در حقیقت، زدودن نابسامانیها و خرافاتی است که بدون دلیل و اساسی بر گردۀ دین چسپانده شده و در جوامع اسلامی توسط دینستیزان ترویج میشود. بنابراین ستیز با ثوابت دین که توسط مدعیان نواندیشی روزگار ما تحت عنوان نواندیشی دینی طرح میشود، جز ضلالت و گمراهی چیزی نمیتواند باشد.
امروزه بسیاری از به اصطلاح نو اندیشان در پی آناند که برای اهداف خاصی از بسیاری اصول ثابت اسلام صرف نظر نمایند و برای تقریب خود با دیگر نحلههای غيردینی، اصولی از آنان را بپذیرند. اینان در حقیقت به هیچ وجه، نواندیش دینی به شمار نمیروند؛ بلکه دشمنان دیناند که با لباس دیگر و با طرز نفاقاندیشانه، دین را از پشت خنجر میزنند و میکوشند جامعه را با اندیشههای نابکار مسموم سازند.
حقيقت اين است كه داشته هاي زيربنايي و روبنايي دینی ما، که شامل فقه سیاسی و عملي و نيز فقه انديشه و تفكر است، برای نیازهای بشریت امروز پاسخگویی کرده میتواند و نیازی نیست که خزعبلات غرب را که در برابر مسیحیت انحراف یافته ارائه شده در جوامع اسلامی تطبیق شود.
اسلام عزیز در حوزة فقه در تمام ابعاد حیات قوانین جامعی را ارائه کرده است. به همین گونه در حوزۀ حاکمیت و اجتماع و اقتصاد، از ظرفیتهای زیادی برای قرائت اختيارات مردمي برخوردار است؛ طوری که میتواند با جمع كردن ميان عقلانيت و مدلول نصوص، پاسخگوي نيازهاي امروزي باشد و به رد باورهاي تأويلي نادرست در حوزة انديشه و عمل بپردازد؛ چيزي كه مي تواند به عنوان جامع فقه اهل رأي و سلفيت ديروز تا امروز مطرح باشد.
ادعاهای مدعیان نواندیشی معاصر، جز تخریب کیان دین، کمتر هدفی را دنبال میکند و هدف عمدۀ این اشخاص تطبیق برنامههای قدرتهای استکباری در کشورهای اسلامی است. بنابراین نه تنها که نواندیشی در حوزۀ دین نیست، بلکه تخریب دین به گونۀ منافقانه است.
منابع و مصادر
. قرآن کریم.
. ابوداود سِّجِسْتاني، سليمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو الأزدي. (بیتا). سنن ابيداود. محقق: محمد محيي الدين عبد الحميد، صيدا – بيروت: المكتبة العصرية.