زندگینامهی مولانا ابوالحسن حسینبر رحمه الله
ولادت و تحصیلات:
در سال ۱۳۰۴ شمسی در شهر جالق از توابع شهرستان سراوان، در منزل سردار میر علمخان پسری دیده به جهان گشود که گرمابخش کانون خانوادهاش شد، در آغاز داییاش (مولانا عبدالواحد سیدزاده) نام وی را عبدالعزیز نهاد، ولی پس از چندی بنا به خوابی، نام وی را به ابوالحسن تغییر دادند.
وی در خانوادهای دیندار و دارای حسب و نسب متولد شد، پدر بزرگوارش سردار میرعلمخان فرزند میرمحمدحسن، فردی متقی، پارسا و از حاکمان عادل منطقه بود که با نیکنامی در هفتم ربیع الاول سال ۱۳۸۱ هـ.ق. دیده از جهان فرو بست.
مادر گرامیاش، خواهر استاد العلماء مولانا عبدالواحد سیدزاده گشتی، بانویی زاهده، عارفه و مستجاب الدعوه بود که در طبابت نیز مهارت کاملی داشت.
مولانا در دامان پرمهر پدر و مادرش پرورش یافت، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در محضر عارف بزرگ مولانا عبدالواحد سیدزاده رحمه الله (حضرت صاحب) فرا گرفت و سپس حضرت صاحب ایشان و علامه سیدمحمدیوسف حسینپور را برای فراگیری علم به پاکستان فرستاد. آنان سال نخست را در مدرسهی دارالهدى تیدی سپری نمودند و سال بعد به مدرسهی مشهور دارالعلوم تندواللهیار که میرفت جایگاه دارالعلوم دیوبند را در پاکستان کسب نماید، رفتند.
در آن مدرسه شخصیتهای تراز اول علمی و مذهبی پاکستان همچون مولانا محمدمالک کاندهلوی، مولانا اشفاق الرحمان، مولانا عبدالرحمان کاملپوری و … حضور داشتند. دوسال در آنجا بودند که مولانا ابوالحسن بنابه درخواست و مشورهی حضرت صاحب به ایران باز گشت و تحصیلات پایانی را به همراهی مولانا دادرحمان ایرندگانی در محضر حضرت صاحب فراگرفت و از دریای علم و معرفت ایشان بهره بردند و در سال ۱۳۷۲ هـ.ق. تحصیلات خود را به پایان رساندند و جزو نخستین فارغ التحصیلان مدرسه علوم دینی عین العلوم گشت قرار گرفتند.
بر مسند تدریس:
مولانا پس از فراغت از تحصیل، در کنار داییاش، مولانا عبدالواحد به کار دعوت و تبلیغ پرداخت و از سال ۱۳۸۲ به تدریس در مدرسه علوم دینی عین العلوم گشت پرداخت. و مدت دو سال نیز به صورت مأموریت به حوزهی علمیهی مجمع العلوم سرجو سراوان که با مشارکت علمای شاخص بلوچستان هم چون حضرت صاحب، مولانا محمدشهداد و مولانا عبدالعزیز ملازاده آغاز به فعالیت نموده بود، به تدریس پرداخت و پس از آن دوباره به مدرسه علوم دینی عین العلوم گشت بازگشت و به کار تدریس ادامه داد.
مولانا ابوالحسن شوق وافری برای تدریس و تعلیم داشت و هیچ گاه از آن احساس خستگی نمیکرد، علامه سیدمحمدیوسف حسینپور میگوید: «ایشان یکی از اساتید بزرگ و برجستهی مدرسه بودند که سالها به تدریس و تعلیم پرداختند، درسی را که ایشان به طلاب ارائه مینمود، کمتر کسی میتوانست آن را بدان خوبی تدریس کند، ایشان علاوه بر کمال علمی، در زمینهی عرفان نیز مقام بسیار والایی داشت و شخصی مستجاب الدعوه بودند که در میان مردم نیز به آن مشهور بود، به همین جهت هر کسی که به مشکلی برخورد میکرد، یا مریضی داشت به ایشان مراجعه مینمود و بر اثر دعای وی، مشکلش برطرف میشد.»
سفرهای معنوی:
حضرت مولانا عبدالواحد علاقه شدیدی به خواهر زادهاش مولانا ابوالحسن داشت، در اکثر سفرهایی که میرفت، وی را به همراه میبرد، در سفری که به شهر هرات افغانستان برای بیعت با مولانا غوث محمد جان داشت، مولانا ابوالحسن را نیز به همراه خود بردند که در آن جا هر دو بر دست آن عارف و مرشد بیعت نمودند.
در سفرهای حضرت صاحب به نقاط مختلف بلوچستان به منظور نشر آیین ناب توحیدی و زدودن آثار شرک و بددینی، مولانا ابوالحسن نیز همراه وی بود. ایشان پیوند عجیبی به امر دعوت و تبلیغ داشتند و در هر فرصتی که فراهم میشد، به این مهم میپرداخت، در اجتماعهای سالانهی تبلیغی که در پاکستان (رایوند، کراچی، تربت و پنجگور) تشکیل میگردید، شرکت میجست و بارها در این گونه اجتماعها حضور به هم میرساند.
مسئولیتهای اجتماعی:
مولانا علاوه بر جنبههای عرفانی و علمی، به فرهنگ و جامعه نیز تسلط داشت، به جهت این که دارای شخصیتی تأثیرگذار بود، در سال ۱۳۵۰ در دورهی سوم خانه انصاف (مصوب ۱۳۴۴ و اصلاحیه ۱۳۴۷) به عنوان رئیس آن منصوب شد، کارِ خانهی انصاف رسیدگی و حل و فصل اختلافات میان ساکنان روستاها در دعاوی عدوانی، امور جزایی، مالی و دعاوی خانوادگی و … بود.
ایشان تا اواخر عمر در خدمت مسلمانان بود و دعواها و اختلافات را به سبکی حکیمانه به صلح و سازش تبدیل مینمود و مردم به رأی و نظر وی راضی بودند.
شاگردان:
مولانا در طول زندگی بابرکت خویش شاگردان زیادی را تربیت نمود که از آن میان میتوان مولانا عبدالقادر سیدزاده، مولانا عبدالحمید جهاندیده، مولانا قاضی دین محمد و … را نام برد.
خانواده:
مولانا سه بار ازدواج نمود و صاحب ۹ دختر و ۵ پسر شد که از پسران وی اندیشمند اهل سنت ایران شهید علامه حبیب الله حسینبر (مفقود از سال ۱۳۷۳)، مولانا عبدالعزیز حسینبر (مدرس عین العلوم گشت) و دکتر ایوب حسینبر (هوشنگ نورائی) قابل ذکر میباشند.
خصائص اخلاقی:
مولانا فردی متواضع و پارسا بود و به پاکی اخلاق، عزت نفس، نجابت، علوهمت، تقوا، عفاف، زهد و دینداری شهره بود. از تلاوت قرآن هیچ گاه غافل نبود، با خانواده و دوستان و آشنایان مهربان بود و به صله رحمی اهمیت میداد و به گزاردن تهجد شوق وافری داشت، از دنیا و مظاهر آن به شدت گریزان بود. بسیار متواضع بود و در مقابل شاگردانش خود را فوق العاده کوچک مى شمرد و آنان را مورد تکریم و احترام فراوان قرار مى داد. کمک به محرومان نیز از خصوصیات پسندیدهی ایشان بود.
وفات:
وی در اواخر عمر به شدت بیمار گردید و به سکتهی مغزی مبتلا شد و تا چند روز به اغما فرو رفت و پس از آن به هوش آمد، ولی نیمهی راست بدنش کاملاً فلج شده بود و حتى قادر به سخن گفتن نیز نبود. سرانجام صبح روز یکشنبه نهم ربیع الثانی سال ۱۴۲۲ هـ.ق. در گُشت، دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت و در قبرستان شرقی گشت (پشت مدرسه علوم دینی عین العلوم) به خاک سپرده شد.