سرچشمه نفاق
نویسنده: عبدالحق حبیبی صالحی
نفاق بزرگتری چالش بر سر راه جوامع اسلامی است، بویژه جوامعی که طبیعت انقلابی دارد و یک پیروزی انقلابی را پشت سر میگزراند.
در آغاز اسلام فقط دو صف واضح و صریح در جامعه بود، یکی اسلامی و دیگری کفری، مساله نفاق و منافقان در جامعه اسلامی دقیقاً زمانى مطرح شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به مدینه منوره هجرت فرمودند و پایه هاى اسلام قوى و مستحکم شد، و پیروزى و غلبهی آن آشکار گردید.
در دوران زندگی مکی آنحضرت صلی الله علیه و سلم هیچ منافقى وجود نداشت، زیرا مخالفان قدرتمند و حاکمان بر سرقدرت، هر چه مىخواستند آشکارا و بدون هیچ نوع دغدغهای بر ضد اسلام و مسلمین مى گفتند و انجام مى دادند، و از کسى هیچ هراس و پروایی نداشتند و در یک نگاه حقیقت نگرانه، واقعاً نیازى به کارهاى منافقانه هم نبود.
هنگامى که نفوذ اسلام در مدینه دشمنان را در تنگنای ضعف و ناتوانى قرار داد، مخالفانی که به رو به ضعف گراییده بودند، در یک مضیقه فعالیت بر ضد اسلام قرار گرفتند و دیگر برای شان مشکل بود که آشکارا مخالفت کنند، و گاهی هم مخالفت برای شان غیر ممکن بود، بناء دشمنان شکست خورده براى ادامه برنامه هاى تخریبى خود تغییر چهره دادند، نمای منافقانه شان را به نمایش گذاشتند، و ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، اما در خفا در کنار دشمنان هویدا، به اعمال دشمنانگی و اسلام ستیزی خود ادامه مى دادند.
تقریباً طبیعت هر انقلابى چنین است که بعد از پیروزى چشمگیر بر صفوف دشمنان، با صفوف دشمنان منافق روبرو خواهد شد، و دشمنان سرسخت دیروز به صورت عوامل نفوذى امروز در لباس دوستان ظاهرى جلوه گر مى شوند.
قابل توجه است که مساله نفاق و منافقان مخصوص عصر پیامبر صلی الله علیه و سلم نبود، بلکه هر جامعه اى- بخصوص جوامع انقلابى- با این پدیدهای شوم و شجره خبیثه روبرو هستند، باید پژوهشگران جوامع مسلمان، به ویژه جامعه چون ما، تحلیلها و موشکافیهاى قرآن را روى این مساله نه به عنوان یک مساله تاریخى، بلکه به عنوان یک مساله مورد نیاز فعلى، مورد بررسى دقیق قرار داده و از آن براى مبارزه با روح نفاق و خطوط منافقین در جوامع اسلامى امروز الهام گرفت. ، مىتوان این سوژه را بخوبی از لابلای آیات قرآن که مربوط به نفاق و منافقین است، فهمید. و نیز باید نشانه هاى آنها را که قرآن به طور گسترده بازگو کرده است دقیقا شناخت، و از طریق این نشانه ها به خطوط و نقشه هاى آنها پىبرد.
به خوبی باید دانست که خطر منافقان براى هر جامعهی از خطر هر دشمن دیگرى بیشتر است؛ زیرا از یکسو شناخت آنها غالباً آسان نیست، و از سوى دیگر دشمنان داخلى و مار درون آستین هستند، و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ مى کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلى است و از سوى سوم روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه کار مبارزه را با آنها دشوار مى سازد.
جامعه ما که یک عرصه انقلاب را پشت سر گذرانده از یک دشمن رهایی یافته با دشمن دیگری سخت روبرو است، اکنون کسانی در اینجا هستند که میش در لباس گرگ، و چیزهایی را به نمایش میگذارند که غیر از آن چیزی است که در دورن شان وجود دارد، گاهی اظهار می کنند که توحید، رسالت، معاد، قرآن و شریعت را قبول دارند، اما در باطن به آنها اصلاً اعتقادی ندارند، و در خفا و پشت پرده اعمال و کردار شان بیشترین ضربه وارد کننده به توحید، رسالت، معاد، قرآن و شریعت است، و گفتار و کردار شان نشان می دهد که آنان بر ضد این ها اند، دقیقاً مانند اعمال و گفتار منافقان زمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و سلم، هستند. کسانی که پست و مقام، منافع و موقعیت ایجاب می کند که خود را مسلمان وانمود کنند، اما در خفا نسبت شان به غیر مسلمانان، یهود و نصاری بیشتر است.
گروه دیگری که در باطن مسلمان است، ولی کردار شان منافقانه است، برای رسیدن به متاع دنیای دون چنان بی شرمانه راه میروند که به جز ضرر رسانی به اسلام و جامعه اسلامی دیگر مصروفیتی ندارند، در دروغ، شایعه پراکنی، فریب و نیرنگ، شایعه فحشاء، عهد شکنی و در دیگر هزاران وصف نفاق و منافقت گویی یکتای روزگار اند. ازینجاست که کشور اسلامی ما در طول تاریخش بیشترین ضربه را از همین قشر منافق اعتقادی و عملی خورده است.
به همین دلیل قرآن سختترین حملات خود را متوجه منافقان ساخته و آن قدر که آنها را کوبیده هیچ دشمنى را نکوبیده است. و بر علاوه آیات نکوهش نفاق و منافقان، یک سوره مستقلی را به نام «المنافقون» در قرآن نامیده کرده اند.
دو رنگی، دو گانگی، درون محوری و برون محوری، دروغگویی، عهد شکنی، وعده خلافی، خیانت در امانت، فحش و بد زبانی، و اهانت از بارز ترین نشانه های نفاق و محور اصلی منافقت است. ضعف ایمان، ضعف عمل، گناهان، بی توفیقی اعمال نیک، محبت مال، محبت اولاد، محب مقام و منصب از عوارض بارز نفاق میباشد. نفاق معنویت را تباه میکند و آدمی را به ذلت میکشاند.
البته با گذشت زمان مشاهده کردیم که بزرگترین چیزی که انسان را به نفاق و دورنگی مبتلاء میکند، محبت مال، محبت مقام و محبت اولاد است. و این مطلب ریشه در فرمایشات الاهی و قرآنی نیز دارد.
به امید اینکه این ریشه خبیثه را از درون ما بیرون رانده راه یک رنگی ایمانی را پیشه گیریم و به معنای واقعی اش، مومنانه و مخلصانه به دین و اسلام و کشور و ملت زندگی کنیم.
۱۵ / ۱۰ / ۱۳۹۶ش ، ۱۷ / ۴ / ۱۴۳۹ق ، ۵ / ۱ / ۲۰۱۸م