صفات نفس
نفسی که خدا در وجود ما آفریده است، دارای صفات بسیاری است، در اینجا مقصود این نیست که نفس فقط دارای یک صفت باشد، بلکه گاهی در نفس صفات متعددی و حتی متضادی وجود دارد؛ آنچه مطلوب و مقصود شرع میباشد این است که مسلمان نفس خود را بر صفات پسندیده تربیت کند. برای اینکه بتوانیم این صفات پسندیده را به خوبی بشناسیم، لازم است از روش تابعین در امر تربیت بسیار آگاه باشیم. خداوند متعال بارزترین صفات نفس را در قرآن ذکر کرده است: از جمله:
١- امر به سوء
خداوند از زبان همسر عزیز مصر میفرماید:
﴿وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِیٓۚ إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَهُۢ بِٱلسُّوٓءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّیٓۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٞ رَّحِیمٞ ۵٣﴾ [یوسف: ۵٣]
«من نفس خود را تبرئه نمیکنم؛ زیرا نفس بشری بسیار مایل به سوی بدی است، مگر نفسی که پروردگارم بدان رحم کند، بیگمان پروردگارم دارای مغفرت و رحمت فراوانی است.»
نفس بشری میل به شهوت دارد، مگر اینکه آن را تربیت کرده و از امر به زشتی به سوی امر به نیکی هدایت کنیم. بنابراین، میتوان با مداومت در تربیت این نفس سرکش، آن را از نافرمانی خدا باز داشت و به نفس لوامهای تبدیل کنیم که انسان را بر ارتکاب هر عمل ناروایی که او را از خدا دور میسازد، سرزنش کند.
٢- سرزنش
خداوند میفرماید:
﴿وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَهِ ٢﴾ [القیامه: ٢]
در تفسیر این آیه «قره بن خالد» از حسن بصری چنین نقل میکند: «به خدا سوگند! مؤمن همیشه نفس خود را سرزنش میکند و میگوید: چرا چنین گفتم؟ از این خوردنم چه هدفی داشتم؟ وسوسههایی که از خاطرم گذشت بیانگر چیست؟ ولی شخص فاجر بدون هیچ هراسی به پیش میرود و بر هیچ چیزی خود را سرزنش نمیکند»[٨]
مؤمن پیوسته و روز و شب نفس خود را از گفتار و رفتاری برحذر میدارد که مانع داخلشدن به جنت باشد.
امام مجاهد بن جبر –رحمهالله علیه– نفس لوّامه را اینگونه توصیف میکند: «نفس لوامه آن است که بر چیزی که از دست رود، پشیمان شده و به سرزنش میپردازد، خود را بر انجام کار ناشایست توبیخ کرده که چرا این کار را انجام دادی؟ و بر آنجام کار خیر نیز خود را سرزنش میکند که چرا بسیار انجام ندادی؟»[٩]
نفس لوامه خاطرات دور و نزدیک را به یاد میآورد و از گناهان گذشته به خویش میپیچد و بر هدردادن اوقات در غیر طاعت خدای متعال به شدت پشیمان میشود. از اینکه خوشنودی پروردگار را به دست نیاورده، شرمگین است و از اینکه در برابر فریبکاریهای شیطان تسلیم شده است نادم و پشیمان است. او دائماً با نفس لوامهی خود در حال نزاع و جدال است، به همین سبب چنین نفسی حسّاس گشته و زشتی و زیبائی را به خوبی درک میکند.
سید قطب –رحمهالله علیه– دربارهی نفس لوامه میگوید: «نفس لوامه نفسی است بیدار و پرهیزگار، بیمناک و هشیار که خود را محاسبه میکند. پیرامون خود را زیر نظر دارد و حقیقت هواهای نفسانی را درمییابد و از خود فریبی حذر دارد. چنین نفسی در نزد پروردگار آنقدر گرامی است که آن را همراه با مسئله قیامت ذکر میکند. نفس لوامه در مقابل نفس فاجره قرار دارد و آن نفس انسانی است که میخواهد نافرمانی کند و به بیراهه برود؛ انسانی که دروغ میگوید و به فرمان خدا پشت میکند و با کبر و غرور به میان عیال خود برمیگردد، بدون اینکه نفس خود را محاسبه کرده و آن را سرزنش نماید و به آن توجه کند»[١٠]
نفس لوامه همیشه احساس خطر میکند، به همین خاطر همیشه بیدار و مراقب است که نکند غافلگیر شود. کسی که از نفس لوامه برخوردار است هر صبح و شامی و پیش از اینکه به بستر خواب رود، این دعا را با خود زمزمه میکند:
«قُلِ اللَّهُمَّ عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّ کُلِّ شَىْءٍ وَمَلِیکَهُ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِى وَمِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَشِرْکِهِ»[١١]
«بگو: پروردگارا! ای آگاه به نهان و آشکارا، ای آفریدگار آسمانها و زمین و ای پروردگار و مالک همهی هستی، گواهی میدهم که جز تو خدایی نیست، از شر نفس و شیطان و دامهای او به تو پناه میآورم.»
چنین کسی اولین چیزی که از خدا طلب میکند، مقاومت در برابر شرور نفس است که اگر بر این وصف و حالت دوام یابد، آنگاه خود را به صفاتی بالاتر و والاتر میآراید و به مرتبهی آرامش و اطمینان نایل میشود. این سرنوشت کسی است که نفس لوامه داشته باشد.
٣- اطمینان و آرامش
خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّهُ ٢٧ ٱرۡجِعِیٓ إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهٗ مَّرۡضِیَّهٗ ٢٨﴾ [الفجر: ٢٧-٢٨]
«ای انسان آسودهخاطر! به سوی پروردگارت باز گرد؛ در حالی که تو خوشنودی و [خدا هم] از تو خوشنود [است]! به میان بندگانم درآی و به بهشت من داخل شو.»
امام قرطبی در تفسیر این آیه میفرماید: نفس مطمئنّه نفسی است که به سکون و یقین رسیده و به ربوبیت خدا یقین دارد و در راه این عقیده، اخلاص قلبی داشته باشد.
از مجاهد هم نقل شده است که نفس مطمئنه نفسی است که به قضای الهی راضی بوده و یقین داشته باشد که جز تقدیرات الهی چیزی به وی نخواهد رسید، اما هرآنچه بر او مقدر شود، یقیناً به آن خواهد رسید.
حسن بصری میگوید: «هرگاه خداوند ارادهی قبض جان بندهی مؤمن کند، نفس او با آرامش تمام و مشتاقانه به سوی پروردگار خویش میرود و خداوند نیز آرزوی ملاقات او را دارد»[١٢]
اگر انسان در مقابل هر گفتار و رفتاری نفس خود را محاسبه نکند، کی و کجا میتواند این صفات بزرگ را به دست بیاورد؟ سرزنش همیشگی نفس آن را از کجروی باز داشته و به جادهی اصلی و صراط مستقیم بازمیگرداند، چون بر جادهی اصلی قرار گرفت، تند باد فتنه او را نخواهد لرزاند و زیور و زینت دنیا او را به خود مشغول نمیکند و نیرنگهای شیطان در او اثر نخواهد کرد و با آرامشی که زیبندهی فرد مؤمن و اهل یقین است، تسلیم تقدیرات الهی میشود و همهی این توطئههای شیطانی و مظاهر فریبندهی دنیا را به باد تمسخر میگیرد.
سید قطب –رحمهالله علیه– در این زمینه میگوید: کسی که از نفس لوامه برخوردار است در هنگام شادی و اندوه و گشایش و تنگنا آرامش دارد؛ آرامشی که هیچ شک و تزلزل و گمان و دو دلی را برای صاحبش باقی نگذاشته، بلکه با اطمینان خاطر به مسیر خود ادامه میدهد و از هیچ چیزی به جز خدا نمیهراسد[١٣]
هرگاه مردم ترسیدند و دچار رعب و وحشت شدند و در وادی هلاکت سقوط کردند و به بیراهه رفتند، او همانند کوهی سر به فلک کشیده ثابت و استوار میایستد و هیچ حادثهای نمیتواند او را دگرگون کند. چون آرامش سراسر وجود او را فرا گرفته است.
۴- دوگانگی
خداوند میفرماید:
﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا ٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا ٨ قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا ٩﴾ [الشمس: ٧-١٠]
«و سوگند به نفس آدمی و آنچه ساخته و پرداخته کرده است، سپس بدو گناه و تقوی را الهام کرده است، کسی رستگار و کامیاب میگردد که نفس خویش را پاکیزه دارد و کسی نومید و ناکام میگردد که نفس خویش را به گناه و معاصی آلوده سازد.»
اراده و اختیاری که خداوند در وجود انسان به ودیعه گذاشته است او را برانجام کار خیر و شر توانا ساخته است و به خاطر همین اختیار در روز قیامت مورد محاسبه قرار میگیرد. به همین سبب گرایش نفس به طرف خیر یا شر بستگی به مقدار کوششی دارد که انسان در این راه مبذول میدارد.
تغییر جهت به سوی نیکی را «تزکیه» و خلاف آن یعنی تظاهر به زهد را «تدلیس» مینامند، همچنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٖ فَمِن نَّفۡسِکَ﴾ [النساء: ٧٩]
«هر بدی و ناخوشایندی [که] به تو رسید، تقصیر از خودت است.»
چون انسان از روی انتخاب و اختیار حق را کنار نهاده و در نتیجه به عواقب آن گرفتار شده است.
سید قطب –رحمهالله علیه– میگوید: «این موجود [انسان] مخلوقی است دارای طبیعت دوگانه، استعداد دوگانه، راه و روش دوگانه و مقصود ما از دوگانگی این است که با توجه به آفرینش انسان (که از خاک و نفخهای از روح خدا خلق شده است) این موجود دارای دو استعداد مساوی برای انجام نیکی و بدی و در پیش گرفتن راه هدایت و گمراهی است و قدرت تشخیص خیر از شر را دارد، چنانچه قدرت انجام هریک از آن دو را از روی اختیار دارد و این نیرو در نهان و نهاد انسان وجود دارد که گاهی قرآن آن را الهام تعبیر کرده و میفرماید:
﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا ٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا ٨﴾ [الشمس: ٧-٨]
«و سوگند به نفس آدمی و آنچه ساخته و پرداخته کرده است، سپس بدو گناه و تقوی را الهام کرده است.»
و گاهی آن را هدایت نام مینهد و میفرماید:
﴿وَهَدَیۡنَٰهُ ٱلنَّجۡدَیۡنِ ١٠﴾ [البلد: ١٠]
«دو راه خیر و شر را بدو بنمودهایم.»
این نیرو به صورت استعداد بالقوه در وجود انسان قرار دارد و فقط عوامل خارجی هستند که این استعداد و توانایی را بیدار کرده و آن را به این سو و آن سو میکشانند، این عوامل آن نیروی نهفته را نمیآفرینند، چون خود به طور فطری آفریده شدهاند و در ژرفای طبیعت انسان وجود دارند»[١۴]
بنابراین، اگر کسی ادعا کند که قادر به انجام کار نیک و اجتناب از کار بد نیست دروغ گفته است؛ زیرا خداوند آن استعداد را در وجودی وی آفریده است و تصمیم انسان برای انتخاب خیر یا شر به حال خود باقی است. دوگانگی در نفس بشری اساس خلقت انسان است، ولی با توجه به توضیحی که پیش از این داده شد، فقط نمیتواند یک صفت مستقل باشد.
۵- تکالیف
خداوند میفرماید:
﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾ [البقره: ٢٨۶]
«خداوند به هیچکس جز به اندازهی توانائیاش تکلیف نمیکند.»
از هنگامی که خداوند در نفس بشری استعداد انجام خیر و شر را آفرید همراه با آن نیرویی به او عطا کرد تا بر مأموریتش که انجام کار نیک است، توانا باشد.
ابن کثیر –رحمهالله علیه– میگوید: خدا به هیچکس بیش از توانش تکلیف نمیکند و این یکی از الطاف و مهربانیان او نسبت به بندگان است.»
این آیه در نسخ آیهای نازل شد که اصحابش از آن خیلی بیمناک بودند. خداوند در آیه پیشین چنین میفرماید:
﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ یُحَاسِبۡکُم بِهِ ٱللَّهُ﴾ [البقره: ٢٨۴]
«اگرآنچه را که در دل دارید چه آشکار سازید و چه پنهان دارید، خدا شما را مورد بازخواست قرار میدهد.»
یعنی اگر خدا آدمی را محاسبه کند، بر اموری عذاب میدهد که او توان دفع آن را دارا باشد، ولی بر آنچه که قدرت دفع آن را ندارد، مانند وسوسه و خطرات قلبی، خداوند او را عذاب نمیدهد
۶- مطیعکردن
از جمله صفاتی که نفس بشری دارد، فریبندهبودن آن است، بدینگونه که انسان را فریب و انجام کار شر را پیش چشمش سهل میکند و در آن لحظه عواقب آن را از خاطر میزداید؛ در نتیجه عمل شر خیلی ساده پنداشته میشود.
خداوند در داستان پسران آدم -هابیل و قابیل- نقل میفرماید:
﴿فَطَوَّعَتۡ لَهُۥ نَفۡسُهُۥ قَتۡلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٣٠﴾ [المائده: ٣٠]
«پس نفس شیطانی و امارهی او، او را وادار به کشتن برادرش کرده و او را کشت و بر اثر آن از زیانکاران شد.»
در تفسیر این آیه امام قرطبی میگوید: «نفس او، او را بر قتل برادرش تشویق و این کار را در چشم او سهل و زیبا کرد.»
٧- وسوسه
وسوسه عبارت از آن صدای پنهانی است که شنیده نشود. بدین علت یکی از صفات نفس محسوب میشود، چون نوعی سخن درونی است. این نوع حدیث دل گاهی خیر است و گاهی شر. اگر وسوسه از درون کسی باشد که نفس خود را برای انجام خیرات مهیا و آن را تزکیه کرده باشد، خیر است و اگر انسان در راه تزکیه و تهذیب نفس خود زحماتی را متحمل نشده باشد، وسوسهاش وسوسهی شر است و بر شر و بدی تشویق میکند.
امام قرطبی میگوید: وسوسه عبارت است از حدیث نفس.
٨- زیبا جلوهدادن کار قبیح
تسویل بدین معنا است که کار زشت و بزهکاری را در نظر زیبا جلوه میسازد، تا سرانجام او را به انجام آن وادار کند. میفرماید:
﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ ٩۵ قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَهٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِی ٩۶﴾ [طه: ٩۵-٩۶]
«پس موسی گفت ای سامری! این چه کاری بود که کردی؟ پاسخ داد: من دیدم آنچه را که ایشان نمیدیدند. من مشتی از خاک زیر پای ستور جبرئیل را برداشتم و برای (فریب دادن دیگران) آن را (به شکم گوساله) ریختم این چنین نفس من مطلب را در نظرم آراست.»
امام قرطبی در تفسیر این آیه میگوید: موسی گفت: چه چیز تو را بر این کار واداشت؟ گفت: چیزی را دیدم که آنان نمیدیدند. دیدم جبرئیل بر اسب حیات سوار است. به نفسم خطور کرد مشتی از خاک زیر پای آن را بردارم، آن را بر هرچیزی [که] میپاشیدم برای آن روح و گوشت و خون پدید میآمد. چون دیدم بمانند بتپرستان از تو درخواست خدایی میکردند، نفس این کار را در نظرم خوب و زیبا جلوه داد و مجسمهی گوسالهای را خدای آنان ساختم.»
در سورهی یوسف نیز کلمهی تسویل آمده است. یعقوب -علیهالسّلام- خطاب به پسرانش میفرماید:
﴿بَلۡ سَوَّلَتۡ لَکُمۡ أَنفُسُکُمۡ أَمۡرٗاۖ فَصَبۡرٞ جَمِیلٞ﴾ [یوسف: ١٨]
«بلکه نفس شما چیزی را پیش چشم شما زیبا نشان داده و مرتکب آن شدهاید پس صبر و شکیبائی نیکو و دور از جزع و فزع را پیشه میکنم.»
یوسف -علیهالسّلام- نیز هنگامی که برادر کوچک خود را نزد خویش نگه داشت، همان عبارت را به برادرانش گفت.
مراجع:
[٨]- ابن کثیر: ۴ –رحمهالله علیه– ۴۴۵ – ۴۴۶.
[٩]- تفسیر قرطبی: ١٩ –رحمهالله علیه– ۶٣.
[١٠]- فی ظلال: ۶ –رحمهالله علیه– ٣٧۶٨.
[١١]- مسند امام احمد.
[١٢]- تفسیر قرطبی: ٢٠ –رحمهالله علیه– ۵٧؛ ۵٨.
[١٣]- فی ظلال: ۶ –رحمهالله علیه– ١٩٠٧.
[١۴]- فی ظلال: ۶ –رحمهالله علیه– ٣٩١٧.
برگرفته از کتاب «آیین تربیت تابعین»
منبع: اصلاح وب