محور سورۀ حمد



نویسنده: دکتر محمود ویسی
سخن گفتن و نوشتن از قرآن، در آغاز دشوار مینماید، چرا که گوینده و نویسنده باید با گفتار و نوشتار خود ترسیم کنندهی گوشههایی از عظمت کلام وحی باشند و بتوانند بار دیگر نازل کنندهی قرآن بر دلها باشند همچنان که خداوند توسط جبرئیل علیه السلام اولین بار این کلام را بر قلب پیامبر نازل نمود و آن چنان تحولی در شخصیت پیامبر ایجاد کرد که توانست همراه با خود، جهان را متحول و دگرگون سازد. آیا ما هم قادر به نازل کردن قرآن بر دلهای خود و دیگران هستیم؟ چه رسالتی بزرگتر از این، که انسان بتواند شخصیت خود را به وسیلهی قرآن متحول ساخته و دیگران را در این تحول و قرآنی شدن سهیم گرداند. آن زمان است که بیشتر با جمال یار، که خود دوستدار جمال و زیبایی است آشنا شده و تجلی جمال و زیبایی قرآن و عظمت پیام وحیانیاش را با چشم دل میبیند و دیگر به ماندن و ایستادن راضی نمیگردد، زیرا ماندن را گندیدین و مرداب بودن را مُردن میداند و برای رهایی از این وضعیت نامطلوب باید بر سر سفرهی قرآن بنشیند و با حافظ همراه شود که:
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
یعنی اگر انسان رابطهاش با دعا و قرآن قطع شد، جای آن دارد که همیشه غم بخورد و محزون و پریشان باشد، تنها راه رهایی از غمها و رفتن به سوی شادیها، رهایی از حزنها و رفتن به سوی خوشیها، نشستن بر سر سفرهی قرآن است و بس که ((هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم)) و همانا حافظ در ابتدای حیاتش، آن حافظی نبود که در انتهای حیاتش بود. حافظ انتهای حیات حافظی است که بر سر سفرهی قرآن نشسته و از شهد قرآن چشیده و آنچنان تحولی در شخصیتش ایجاد شده، که خود میگوید:
عشقت رسد به فریاد ارخود بسان حافظ قرآن زبر بخوانی با چهارده روایت
و به تعبیر سنایی غزنوی، راه رستن از عقوبت قیامت و فتنههای متعدد دنیا تنها اتصال به قرآن است:
گِرد قرآن گَرد، چون هرکس که در قرآن گریخت آن جهان رست از عقوبت این جهان رست از فِتن
این سخن سنایی در نُه قرن پیش است، لذا نه معقول است و نه مطلوب که ما قرآن را در این زمان مهجور کنیم و عامداً و عالماً به صف کسانی ملحق شویم که پیامبر رحمت ﷺ در روز قیامت از آنها شکایت و گلهمندی خود را اظهار میکند که: وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (فرقان/۳۰). مهجور شدن قرآن یعنی، به رسم قرآن پرداختن و از محتوا و عمل کردن به آن غافل شدن، طوری که تصویری از دین و قرآن دور کرده و دچار انجماد و سفتی و سختی نماید. وظیفهی ما امروز بسیار سنگین است زیرا باید آن چنان متحول و منقلب شویم که از لحاظ فکری به انسجام برسیم و از لحاظ اخلاقی، متوازن و متعادل شویم و از لحاظ اجتماعی رابطهی ما با آحاد مختلف جامعه، صرف نظر از افکار و ایدهها و عقاید مختلفشان تنظیم و قانونمند گردد. این پیش درآمد و مقدمهای بود برای وارد شدن ما به مقولهی مهم معنی کردن آیات قرآن و این که شروع ما بایستی چگونه باشد تا بتوانیم از تحولی که قرآن در عصر نزول خود ایجاد کرده و از مخاطبین خود، اصحاب و تابعین ساخته بهرهمند شویم. اقبال لاهوری میگوید راهش این است که برگردیم به آن خودی که خدا میخواهد:
ای تهی از ذوق و شوق و سوز و درد میشناسی عصر ما با ما چه کرد؟
عصر ما، ما را ز ما بیگانه کرد از جمال مصطفی بیگانه کرد
یعنی کاری کرد که خودمان را فراموش کنیم. کاری کرد که فکر کنیم مثل بوته از زمین روییدهایم و ریشه و اصل و اساس نداریم.
عصر ما، ما را ز ما بیگانه کرد از جمال مصطفی بیگانه کرد
نغمه داری درگلوای بی خبر جنس خود بشناس و با زاغان مپر
باید با بازگشت به خویشتن خویش و ارزیابی از خود ببینیم چقدر خود را شناختهایم. آیا میخواهیم رفیق و جلیس زاغان و زاغ صفتان باشیم؟ زاغان همه جا هستند و هیچکس کمترین توجهی به آنها ندارد و این عقابها هستند که توجهات را به خود جلب میکنند و البته در دسترس همه کس هم نیستند، مگر کسانی که قله ها را فتح کنند، چرا که عقابها به کمتر از بودن در قلهها راضی نیستند. پس برای این که فهمی دقیق و عمیق از قرآن و آیات آن داشته باشیم و بتوانیم کاملا قانونمند و روشمند با قرآن تعامل نمائیم و به شکلی کاربردی آیات قرآن را بفهمیم و در صحنهی واقعی حیات خویش در حد توان آنها را بکارگیریم، ضروری است که به تعبیر قرآن از در مخصوص خودش وارد قرآن شویم. وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا (بقره/۱۸۹) یعنی اگر میخواهیم وارد خانهای بشویم، باید ابتدا در خانه را پیدا کنیم و از آن جا وارد شویم نه از پنجره چون نه معقول است و نه کسی ما را تحویل میگیرد، شروع ما در رابطه با قرآن باید از در مناسب خودش باشد تا بتوانیم آن را بفهمیم و بچشیم و کم کم که جلو رفتیم آن وقت است که لذت بیشتر میشود و همراه با این تدریجی حرکت کردن، تحولات مطلوب و شایستهای در ما صورت میپذیرد. نام سوره (حمد) به معنی قدردانی و ستایش بر اساس فضیلت و معرفت و از مدح والاتر و از شکر فراگیرتر است. مدح دربارهی چیزی است که از انسان با اختیار سر میزند و آنچه که از مدح و دربارهی مدح گفته شده این است که انسان یا به خاطر بلندی قامتش و زیبایی چهرهاش مدح میشود و یا به خاطر علم و عمل شایستهاش و یا اما حمد تنها در مورد علم و عمل و آثار معنوی است نه ظاهری. شکر هم در مقابل نعمت است، پس هر شکری حمد است اما هر حمد و ثنایی شکر نیست و هر حمدی مدح است ولی هر مَدحی، حمد و ثنا نیست.
محور آیات سوره ی حمد:
اصلاح موضعگیریها در مقابل خداوندِ معبود و معین با حرکت در مسیر عبودیت و استعانت و معرفتِ اسماء حسنای او.