یادداشت
من هم کولبرم !
نویسنده: کتایون محمودی
بر شانه های من اندوه مردمان است .
باید این همه را بگذرانم از کوه های
بدبختی و دره های مرگ ، باید دور
شوم از کویر شوربختی ها…
من هم کولبرم !
درد زنان خیابانی و رنج کودکان کار
حسرت جوان مدرک بدست
بر شانه های من ، مصیبت مرگ یک مرد
زخم سالیان قلب یک بیوه زن
بر شانه های من و کوه های کوردستان
پیکر بی جان جوانی بی نفس !
برشانه های من روزهای سرد پاییز و
شب های زمستان ، می برم تا مرز بهار .
می فروشم به قیمت جان ، تنها به نرخ نان!
من هم کولبرم !
بر شانه های من ، کوله ای به قد فقر
به اندازه ی تبعیض …
بر شانه های ایران …درد کوردستان
کی بگذرد روزهای سیاه این مردم
از مرزهای سخت !
چهارده آبان نود و هفت