نگاهی به زندگانی حضرت اسامه بن زید
نویسنده : عبدالقادر شیخ ابراهیم
الحِبُّ بن الحِبِّ
نام و نسب
نام: اسامه رضی الله عنه.
نام پدر: زید رضی الله عنه.
سلسله نسب: اسامه بن زید بن حارثه بن شراحبیل بن عبدالعزی.
نام مادر: ام ایمن رضی الله عنها پرورشدهنده پیامبر صلی الله علیه وسلم است.
ویژگیهای جسمانی
مورخان مشخصات ایشان را چنین بیان کردهاند که او مردی سیاهرنگ، پهنبینی با شکمی برآمده بود که او را ذی البطین میخواندند. و این امر از عظمت او چیزی نمیکاهد، زیرا شخصیت فرد بسته به دیانت، اخلاق، خیرخواهی، و عقیده او است، نه به شکل و صورت ظاهری.
و از دیدگاه شرع اسلام شکل ظاهری معیار شخصیت نیست. پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرمایند: روز قیامت شخصی بلندقامت، فراخشانه، تنومند و خوبصورت (زیبا) آورده میشود، ولی نزد پروردگار به اندازه بال پشهای نیز ارزش ندارد. و میفرمایند: خداوند متعال به اجسام و اموالتان نگاه نمیکند، بلکه دلها و اعمالتان را مینگرد.
خداوند تقوی و اعمال صالح را معیار برتری انسانها قرار داده است، و میفرمایند: ﴿خَلَقۡنَٰکُم مِّن ذَکَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡ﴾ [الحجرات: ۱۳].
ترجمه: «ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، گرامی ترین شما نزد خداوند باتقویترین شماست».
و حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم که استاد و اسوه کامل بشریت بود و خداوند در باره ایشان میفرمایند: ﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَهٌ حَسَنَهٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا ٢١﴾ [الأحزاب: ۲۱].
ترجمه: «برای شما در زندگانی: رسول خدا سرمشق نیکوئی هست، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند».
فقراء و مستضعفان را که بسیاری از آنان سیاه و عجم بودند، در مجلس به خود نزدیک مینمود.
و آنگاه که خداوند ایشان را به خاطر شخص نابینا مورد سرزنش قرار داده و میفرمودند:
﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ ٢﴾ «روی ترش کرد و اعراض نمود از آن که آن نابینا به نزدش آمد».
محبت پیامبر صلی الله علیه وسلم با آن صحابی نابینا افزون گشت.
حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم به تکبر و غرور و یا عدالت از او روی نگردانید، بلکه اشراف و بزرگان مکه در مجلس از پیامبر صلی الله علیه وسلم در بارۀ اسلام سؤالاتی میکردند. پیامبر صلی الله علیه وسلم از نابینا روی گرداند، و به سؤالات آنها پاسخ داد که اگر آنان ایمان میآوردند، قومشان نیز مسلمان میشد.
زیرا مردم عامه از رهبران خویش پیروی میکنند، اما بازهم بنابر همین روی برتافتن خداوند، پیامبر صلی الله علیه وسلم را مورد عتاب قرار داده میفرمایند:
﴿عَبَسَ وَتَوَلَّىٰٓ ١ أَن جَآءَهُ ٱلۡأَعۡمَىٰ ٢﴾ «روی ترش کرد و اعراض نمود از آن که آن نابینا به نزدش آمد».
پس از آن هرگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم او را میدیدند به احترامش برخاسته و او را جای خود نشانده و میفرمودند: خوش آمدی ای کسی که پروردگارم مرا نسبت به شما عتاب نمود.
و آنگاه که پیامبر صلی الله علیه وسلم فاتحانه وارد شهر مکه شدند، دو نفر سیاهپوست بنام حضرت بلال رضی الله عنه و حضرت اسامه بن زید رضی الله عنهما همراه وی بودند که یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ ایشان قرار داشتند.
لقب
لقب ایشان حبیب بن حبیب است.
قبل از اسلام که میان عربها پسرخواندگی رواج داشت، حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم زید بن حارثه رضی الله عنه را پسر خویش خواندند.
علت پسرخواندگی این بود که زید در خردسالی قبل از بعثت ربوده و در مکه به نام برده فروخته شد.
حکیم بن حزام او را خرید و به عمهاش حضرت خدیجه الکبری رضی الله عنها همسر پیامبر صلی الله علیه وسلم هدیه نمود و ایشانل او را به همسرش رسول الله صلی الله علیه وسلم بخشید، و پیامبر صلی الله علیه وسلم ضمن پذیرفتن و آزادیاش او را مورد مهر و محبت خویش قرار دادند.
تا این که پس از مدتی پدر و عموی زید پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدند و او را خواستند. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: زید را صدا بزنید و اجازه انتخاب بدهید، اگر شما را برگزید، پس بدون فدیه از آن شما است. و اگر مرا انتخاب نمود، پس سوگند به خدا من کسی را که مرا برگزیده است با فدیه عوض نمیکنم. سپس پیامبر زید را صدا زده فرمودند: این دو را میشناسی؟
زید گفت: بلی! پدر و عمویم هستند، و آنگاه خبر شد که جهت بردنش آمدهاند. رو به پیامبر کرد و گفت: من کسی را جز شما انتخاب نمیکنم و شما جای پدر و عمویم هستید.
بعد از آن پیامبر صلی الله علیه وسلم دست او را گرفته و به سوی کعبه در محل اجتماع قریش تشریف برده و آنان را صدا زدند که ای قریش! گواه باشید: زید پسر من است، و از من ارث میبرد، و من از او هم ارث میبرم.
از آن پس مردم او را به نام زید بن محمد صلی الله علیه وسلم صدا میزدند و در میان اهل مکه به این نام معروف شد، تا این که اسلام پسرخواندگی را لغو نمود، و در این باره خداوند فرمودند:
﴿مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِکُمۡ وَلَٰکِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِیِّۧنَۗ وَکَانَ ٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٗا ۴٠﴾ [الأحزاب: ۴۰].
ترجمه: «محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است و خداوند بر هرچیز آگاه است».
و فرمودند: ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِۚ فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِ وَمَوَٰلِیکُمۡ…﴾ [الأحزاب: ۵].
ترجمه: «آنها را به نام پدرانشان بخوانید که این کار نزد خداوند عادلانهتر است، و اگر پدران آنها را نمیشناسید، آنها برادران دینی و موالی شما هستند».
ولادت و پذیرش اسلام
حضرت اسامه رضی الله عنه در عصر اسلام متولد شد، و پدرش اولین جوانی بود که پس از حضرت علی رضی الله عنه اسلام را پذیرفتند.
پیامبر حضرت حسن بن علی رضی الله عنهما را بر یک پای مبارک خویش و اسامه بن زید رضی الله عنهما را بر پای دیگر مینهاد، و میفرمودند: خداوندا! من این دو را دوست دارم، تو نیز آنان را دوست بدار.
پرورش
وی در عهد اسلام پرورش یافت و به جوانی رسید، و احکام و دستورات اسلام را در عنفوان جوانی آموخت، تا این که از بهترین جوانان اسلام شد، و چرا از جوانان واقعی اسلام نشود؟
حالان که پدرش محبوب رسول الله صلی الله علیه وسلم بود، و در منزل ایشان صلی الله علیه وسلم رشد نمود، و بزرگ شد، و نورهای ایمانی را از نزدیک مشاهده کرد، و از اخلاق و رفتار پیامبر صلی الله علیه وسلم نهایت بهره را برد.
پس شگفتآور نیست که خصایص نیکو در اسامه رضی الله عنه سرایت کنند، کسی که خیلی زود از پدر متأثر شده و در هر زمینه از او پیروی میکرد. و آن چنان دیانت، علم و اخلاق، آداب و فضائلی را کسب نمود که نظیرش وجود ندارد، و نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم از احترام و اهمیت خاصی برخوردار بودند. تا آنجا که پیامبر صلی الله علیه وسلم به ایشان در قیادت لشکرها و سرایا اطمینان و اعتماد کامل داشتند.
مقام ایشان
پیامبر صلی الله علیه وسلم لشکری به فرماندهی حضرت اسامه رضی الله عنه گسیل داشتند، برخی از مردم به خاطر کم سنیش اعتراض کردند.
پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر نسبت به فرماندهی او اعتراض دارید و قبلاً نیز نسبت به فرماندهی پدرش اعتراض داشتید، قسم به خدا او صلاحیت این کار را داشته، و دوستترین فرد نزد من و محبوبترین شخص پیش خداوند عزوجل میباشد.
من شما را نسبت به او توصیه به احسان و نیکی میکنم، و او از افراد نیک و صالح شما است.
پیامبر صلی الله علیه وسلم او را فرمانده لشکری تعیین کردند که در آن اصحاب بزرگواری چون حضرت عمر رضی الله عنه همراه بودند، ولی قبل از حرکت لشکر، پیامبر صلی الله علیه وسلم وفات نمودند که حضرت ابوبکر رضی الله عنه این لشکر را گسیل داشت.
حضرت عمر رضی الله عنه در زمان خلافتش به ایشان خیلی احترام میگذاشتند و حقوق بیشتری از فرزندش حضرت عبدالله رضی الله عنه به وی میپرداختند، با این که روزی حضرت عبدالله بن عمر رضی الله عنهما پرسید: شما چرا حضرت اسامه رضی الله عنه را بز من برتری دادید؟ با این که من با پیامبر صلی الله علیه وسلم در جنگها شرکت کردهام و حضرت اسامه رضی الله عنه همراه نبوده است؟
حضرت عمر رضی الله عنه فرمودند: حضرت اسامه نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم از شما محبوبتر و پدرش نیز از پدرتان پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم از درجه ی دوستی بیشتری برخوردار بود.
و حضرت عمر رضی الله عنه همیشه زمان ملاقات با او میفرمودند: «السلام علیکم أیها الأمیر».
فرمانبرداری از مادر
در عهد خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه قیمت نخل خرما به هزار درهم رسید. روزی اسامه رضی الله عنه نخلی را قطع کرد و پیه نخل را درآورده و تقدیم مادرش نمود.
مردم به او گفتند: چرا چنین کردی؟ آیا نمیدانی که قیمت نخل به هزار درهم رسیده است؟
فرمود: مادرم از من خواسته و هرچه مادرم بخواهد و توانش را داشته باشم انجام خواهم داد.
جهاد با مشرکین
گفتم که پیامبر صلی الله علیه وسلم ایشان را فرمانده لشکری تعین کردند که در آن حضرت عمر رضی الله عنه و اکابر صحابه وجود داشتند.
ایشان قبل از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم امیر سریهای جهت مبارزه با برخی از مشرکین تعیین شد.
صبحگاه چون حمله و مبارزه را شروع کردند مردی از مشرکین با کشتن بسیاری از مسلمانان آنان را مرعوب کرد، ولی طولی نکشید که میدان کارزار علیه مشرکین عوض شد.
پس آنان پا به فرار نهادند، حضرت اسامه رضی الله عنه آن مرد مشرک را که بسیاری از مسلمانان را کشته بود تعقیب نمود تا این که به او رسید و او بلافاصله لا إله إلا الله گفت تا از مرگ نجات کند. چون کسی که ایمان میآورد، جان و مالش مصون میماند، اما حضرت اسامه رضی الله عنه عمل او را نیرنگی جهت سلامتی از مرگ پنداشت و با شمشیر به مبارزهاش پرداخت لیکن او نجنگید. حضرت اسامه او را مجروح و سپس کشت، چون سریه به مدینه برگشت یکی از سپاهیان لشکر به پیامبر صلی الله علیه وسلم اطلاع داد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم با خشونت از حضرت اسامه رضی الله عنه پرسید که آیا او را بعد از گفتن لا إله إلا الله کشتی؟ آیا او را کشتی تا مالش را جمعآوری کنی؟
حضرت اسامه رضی الله عنه پاسخ دادند که او از ترس اسلحه لا إله إلا الله گفت.
پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: آیا تو قلبش را شکافتی که راست میگوید یا خیر؟
گفت: یا رسول الله! او بسیاری از مسلمانان را به شهادت رساند.
پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: او را بعد از گفتن لا إله إلا الله کشتی؟
حضرت اسامه رضی الله عنه گفت: یا رسول الله! برایم طلب آمرزش کنید.
پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: روز قیامت آنگاه لا إله إلا لله مطالبه حفاظت خون و مال گویند را میکند، چه پاسخ میدهی؟
حضرت اسامه رضی الله عنه گفت: یا رسول الله! برایم طلب آمرزش کنید.
پیامبر صلی الله علیه وسلم باز همان جواب را فرمودند. حضرت اسامه رضی الله عنه مجدد طلب استغفار کرد، اما پیامبر صلی الله علیه وسلم بر این سخن که روز قیامت چگونه لا إله إلا الله را پاسخ میدهید، چیزی نیفزودند[۱].
حضرت اسامه رضی الله عنه میگوید که پیامبر صلی الله علیه وسلم پی در پی این سخن را تکرار فرمودند، تا این که حضرت اسامه رضی الله عنه آرزو نمود که ای کاش امروز ایمان آورده بودم.
و پس از آن قسم خورد که هرگز با مسلمانی نجنگید و خداوند متعال این حادثه را در سورۀ نساء چنین بیان میفرمایند:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَتَبَیَّنُواْ وَلَا تَقُولُواْ لِمَنۡ أَلۡقَىٰٓ إِلَیۡکُمُ ٱلسَّلَٰمَ لَسۡتَ مُؤۡمِنٗا تَبۡتَغُونَ عَرَضَ ٱلۡحَیَوٰهِ ٱلدُّنۡیَا فَعِندَ ٱللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَهٞۚ کَذَٰلِکَ کُنتُم مِّن قَبۡلُ فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمۡ فَتَبَیَّنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٗا ٩۴﴾ [النساء: ۹۴].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که در راه خدا گام برمیدارید تحقیق کنید و به کسی که اظهار صلح و اسلام میکنید نگویید مسلمان نیستی بخاطر این که سرمایه ناپایدار دنیا بدست آورید، زیرا غنیمتهای بزرگی نزد خداوند است، شما قبلاً چنین بودید و خداوند بر شما منت گذارد. بنابراین، تحقیق کنید خداوند به آنچه عمل میکنید آگاه است».
کنارهگیری از فتنه
حضرت اسامه رضی الله عنه بر سوگند و پیمانی که بسته بود سخت پایبند بود که از آن روز به بعد هرگز با مسلمانی جنگ نکند.
ایام به زودی سپری میشد تا این که در میان حضرت علی رضی الله عنه و معاویه رضی الله عنه درگیری و فتنهای درگرفت.
حضرت اسامه رضی الله عنه در این جنگ شرکت نکرد، زیرا او معتقد بود که این جنگ مسلمانان را متفرق و نیروی وحدتشان را متلاشی مینماید. و ایشانس در اجتهاد کنارهگیریاش موفق بود، و این کنارهگیری هراس از مرگ یا اجتناب از فرقهای نبود، بلکه جنگ و خونریزی مسلمانان را مصلحت نمیدانست. ایشان حضرت علی کرم الله وجهه را دوست داشت و معتقد بود که بر حق است و نامهای برای حضرت علی رضی الله عنه فرستاد که شما اگر در زیر نیش های شیر بودید دوست داشتم آنجا باشم، اما این عملی است که من شرکت در آن را درست نمیدانم، و حضرت سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه با نظر ایشان موافق بود.
و در این باره گفت: من با مسلمانی مبارزه نمیکنم تا این که حضرت اسامه رضی الله عنه با او نجنگد.
یکی از هواداران آشوب گفت: آیا خداوند نمیفرماید:
﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَهٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ لِلَّهِ﴾ [البقره: ۱۹۳].
ترجمه: «با آنان پیکار کنید تا فتنه باقی نماند و دین مخصوص خدا گردد».
حضرت سعد رضی الله عنه پاسخ داد که دین از آن خداست و جنگجویان هدفشان فتنه است.
وفات
حضرت اسامه رضی الله عنه بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم تا سن بیست سالگی در وادی القری ماند و بعد از آن وارد مدینه منوره شد و در آنجا سکونت گزید. و در آخر خلافت معاویه رضی الله عنه در روستائی بنام «جَرَف» از توابع مدینه منوره که رو به شام است و با مدینه منوره ۳ میل فاصله داشت وفات نمود. جنازهاش توسط مردم به مدینه منوره حمل شده و در کنار جمعی از اصحاب گرامی رسول الله صلی الله علیه وسلم دفن گردید.
خداوند از وی راضی باد! و او را راضی بگرداند. و ما را به لطف و عنایت خویش از پیروان راستین آن بزرگوار قرار دهد[۲].
آمین
[۱]– «و روی عن اسامه أنه قال أن رسول الله صلی الله علیه وسلم استغفرلی بعد ثلاث مرات وقال اعتق رقبه ولم یحکم به».
ترجمه: «از حضرت اسامه رضی الله عنه روایت شده که پس از آن پیامبر صلی الله علیه وسلم برایم سه بار یا (بعد از بار سوم) استغفار نمودند، و گفتند یک برده آزاد کن و دستور به قصاص نداد»، فقها گفتهاند: در چنین حالتی باید قاتل کشته شود، ولی از حضرت اسامه رضی الله عنه قصاص گرفته نشد، چون ابتدا اسلام بوده دیگر عملش را تأویل کرد. (التفسیر الـمنیر، ج ۵، ص ۲۱۸) «مترجم».
[۲]– «توفی فی سنه ثمان او تسع وخمسین وقیل اربع وخمسین» بنابر اختلاف روایات در سال ۵۸ یا ۵۹ و طبق روایتی ۵۴ هجری وفات نمودند. أسدالغابه فی معرفه الصحابه ۱/۸۱