گوشه هایی از زندگانی علامه اشرفعلی تهانوی
از آنجائیکه همه مان می دانیم دین مقدس اسلام از بدو وجودش تا کنون با دو عنصر بسیار مهم رو به توسعه و پیشرفت بوده است، یکی کتابالله و سنت و دیگری رجالالله، برخیها بدین نظر اند که مقصد از رجالالله تنها پیامآوران الهی اند و گروه دیگری معتقدند که نه تنها پیامبران خدا بلکه، علماء، مجددین و نخبگان امت که همواره در تکاپوی شناخت الهی و نشر دین او هستند نیز شامل این گزینه میشوند. لذا در این مقاله بر آن شدیم تا گزیدهای از سیره مصلح بزرگ، مولانا اشرف علی تهانوی رحمهالله را که خدمات و خیرخواهی ایشان فراتر از مرزها بوده و همه از فیض سخنان و نوشتههایشان بهره بردهایم؛ بطور مختصر معرفی نماییم.
نام، نسب و زادگاه
علامه اشرفعلی تهانوی فرزند عبدالحق بن حافظ فیض علی که به حکیم الامت ملقباند در پنجم ربیعالثانی سال ۱۲۸۰ هجریقمری در تهانه بَهْوَنْ که از شهرهای مشهور مظفرنگر هند است روز چهارشنبه وقت طلوع فجر دیده به جهان گشود، نسب ایشان به خلیفه راشد اسلام سیدنا عمر بن خطاب رضیاللهعنه میرسد. خانوادهشان از نظر علم و فرهنگ در آن زمان معروف بودند، چون جد اعلایشان قاضی نصرالله خان در زمان حاکمیت امپراطور مغول «اورنگ زیب عالمگیر» منصب قضاوت را به عهده داشت، پدرش از بزرگان و اشخاص صاحب نام و معروف منطقه تهانه بهون بود و جد مادریاش فاضل و عالم زبردستی در کلام فارسی به شمار میرفت.
شیخ تهانوی در پنج سالگی از دامان پرمهر مادر محروم گشت و کاملاً تحت تربیت و پرورش پدر بزرگوارش قرار گرفت، او در فضای کاملا دینی و خانواده مملو از عطوفت، مهربانی، ورع، صلاح و تقوا به بار آمد، آثار فطانت و نبوغش از همان آوان کودکی در او پیدا بود، بطوری که در کسب علوم دینی به سرعت پیش میرفت. در سیزده سالگی آخر شب را در راز و نیاز با پروردگارش سپری میگرد، او همواره میگفت: شوق و رغبت تهجد آخر شب از برکت استاد ابتدائیم مولانا فتح محمد رحمهالله نصیبم شد. در فضای اجتماعی همه او را دوست میداشت و با او صمیمانه برخورد مینمودند، در حسن وعظ و خطابه از همان کودکی مشهور بود و در میان اقارب و نزدیکانش با انجام اعمال نیک، ادب و رفتار دستنشان همه گردیده بود.
فراگیری علم و کوشیدن در راه اصلاح نفس
علامه اشرفعلی تهانوی علوم متداول ابتدائی را با حفظ قرآنکریم در قریه «آخونجی» که در ولسوالی «میرت» قرار داشت آغاز نمود، استاد حفظش حافظ حسینعلی رحمه الله بود و کتب ابتدائی فارسی و دیگر علوم رایج را در شهر میرت و کتب متوسطهاش را نزد استاد فتح محمد تهانوی رحمهالله و قواعد زبان عربی (صرف و نحو) را نزد مامایش شیخ «واجد علی» که از ماهرین در زبان و ادبیات فارسی بود فراگرفت.
ورود به دارالعلوم دیوبند
امام تهانوی در ماه ذیالقعده سال ۱۲۹۵ برای کسب علوم به دارالعلوم دیوبند رحل أقامت گزید و پنج سال متوالی در آنجا مشغول تحصیل علوم عربی، ادبی و دیگر علوم عقلی و نقلی شد، او در نزد علمای بزرگی همچون، مولانا محمد یعقوب صاحب، شیخ الهند محمودالحسن دیوبند، مولانا سیداحمد، مولانا عبدالعلی، ملا محمود و… رحمهم الله، زانوی تلمذ زده و مدت زیادی کسب فیض نمود. چون بیحد تیز هوش و کوشا بود، به زودی مورد توجه خاص و عام قرار گرفت و بالاخره در سال ۱۳۰۱ از دارالعلوم دیوبند فارغالتحصیل گردید، و در تمام علوم و فنون مهارت خاصی حاصل نمود، در فن مناظره، قرائت، تحریر، و تقریر استاد کامل بود.
شیخ با وجود تعلم و تحصیل علم سخت در فکر تزکیه نفس و معنویتش بود و همواره با ادای نوافل در اوقات درسی و مصاحبت با اساتید و بزرگان تزکیه کسب مینمود، علامه محمد تقی عثمانی حفظه الله از درایت شیخ در دارالعلوم دیوبند چنین میگوید: «امام تهانوی رحمه الله در دارالعلوم دیوبند مشغول تحصیل علم و خدمت اساتید و مشایخش بود و شغلی دیگر غیر از این اختیار ننموده بود، بطوری که اقارب زیادی از او ساکن قریه دیوبند بودند و همواره او را دعوت میکردند، اما او همیشه عذرش را پیش میکرد و به آنها چنین میفهماند که درین شهر فقط بخاطر فراگیری علم آمده است طوریکه تا ۵ سال با آنها ارتباط نگرفت تا بالاخره دوران تحصیلش به پایان رسید».
تدریس
پس از تحصیل و فراغت از علوم و فنون مختلفه جهت تدریس در مدرسه «فیض عام» شهر کانپور دعوت شد و در مدت کوتاهی با علم و فضل خود در میان تمام استادان آن حوزه شهرت یافت و در ضمن تعلیم، به ایراد مواعظ، تصنیفات، و افتاء در خدمت مردم مشغول بود و همه مردم کانپور را مشتاق و شیفته خود ساخت، بعد از مدتی کوتاه به خاطر اصرار بیش از حد مردم مسجد جامع محله در آنجا امام شد و به تدریس پرداخت و در آنجا مدرسهای به نام «جامعالعلوم» تأسیس نمود و تا چهارده سال در آنجا تدریس میکرد.
شیوه تدریس
حکیمالامت رحمه الله روش خیلی منظم و برنامهریزی شده ای در نحوه تدریس داشت:
۱ـ در مطالعه میکوشید درس را به سادهترین روش آماده کرده و به طلاب بفهماند؛
۲ـ درسهای بسیار مشکل و پیچیده را با بیانی ساده چنان توضیح میداد که عموم طلبه درک میکردند و اختتاش و دشواری در درس پیش نمیآمد؛
۳ـ هنگام تدریس بیش از حد درس را توضیح نمیداد؛
۴ـ با جلسات مناظره و هفتگی طلاب هم اختلاف نظر داشت که چنین برنامه در درس اثر میگذارد؛
و همیشه میفرمود: «اگر طلاب به سه چیز کاملا توجه کنند در آنها استعداد علمی حاصل میگردد:
الف: مطالعه قبل از درس؛ ب: بدون فهم درس استاد جلو نرود؛ ج: درس گرفته از استاد حتما تکرار و مذاکره نماید؛ د: کسی که به علت عدم شوق و علاقه معقولات را نخواند از سند محروم نگردد.
حیات اجتماعی
زندگی اجتماعی شیخ اشرفعلی رحمهالله نمونۀ شگفتی از تواضع و بردباری سلف بود و هرکس با ایشان معاشرت میکرد و یا اینکه او را در سفری همراهی مینمود این همه ویژگیها و خصایص نیک انسانی را به خوبی در او مشاهده میکرد. ایشان عادت داشتند هرگاه نیاز پیدا میشد تا با کسی صحبت کند و یا او را به چیزی فرمایش دهد، هرگز از او درخواست نمیکرد بلکه خودش نزد او میرفت، فرقی نداشت که آن شخص شاگرد او بود یا مرید و یا از کوچکان و خویشان وی.
در اوقات فردی اکثرا به مطالعه و تحقیق بسر میبرد بطوری که این امر در مواعظ، مناظرات و مؤلفات شیخ به وضاحت به نظر میرسد. همیشه به فکر اصلاح امت بود و جلسات اصلاحی، زیادی در خانقاه امدادیه برای تزکیه و اصلاح مردم برگزار مینمود، و هزاران شخص از برکت صحبت ایشان به درجات عالی ولیالله رسیدند.
شیخ عزیزالحسن رحمه الله که معروفترین مریدان و مخلصان علامه تهانوی است میگوید:
«هرکس او را به دیده عدل و انصاف میدید برایش چون آفتاب در نیمه روز واضح و روشن میشد که شیخ بهره وافری از رقت، نرمی، گذشت و بردباری دارد که کمتر در دیگران به چشم میخورد.
باوجود اینکه دوبار ازدواج کردند لیکه حق هر دو خانواد را بطور مساوی رعایت میکردند و هر دو اهلیه از شیخ راضی و خوشحال بودن.
شمایل جسمی و زیباییهای خلاقی
علامه اشرفعلی رحمهالله چهره نورانیای داشت، و آراسته به نور پیری بود، سفیدروی و مایل به سرخی و دارای قامتی میانه، لباس زیبا بدون اسراف و خودآرایی میپوشید، شیرین سخن، و نرمخو بود، مزاح میکردند اما با وقار و متانت و آرامش و هیبت، مسائل زیادی حفظ داشت، از ابیات جالب استشهاد میکرد و در اکثر مواعظ و سخنرانیهایش از اشعار مولانا جلالالدین محمد بلخی رحمهالله استفاده میکرد. کمگوی، خموش بود و خلوت و تنهائی را دوست داشت. زندگی شیخ توأم با زهد، عفت، قناعت و استغنا از مال مردم بود، عادت داشت که هدایا و طرایف والیان، و امراء را نمیپذیرفت و آنها را برای خود جایز نمیدانست و از اموال بیتالمال و حق عموم مردم تلقی میکرد. اما هدیههای مردم عامه را با شرایط خاصی که داشت قبول میکرد.
حضرت شیخ انحصار فکری، تعصب مذهبی، نداشت بلکه بلکه سعۀ صدر داشت و شاید از همین سبب بود کهمه او را دوست داشتند و با او محبت میورزیدند. محبت وافری با سنت و نفرت زیاد از بدعت داشت، لذا محبت سنت و اهل آن در قلبش منقوش بود و نفرت از مبتدعین در قلبش ریشه دوانده بود.
خصایص و ویژگی های بارزهاش:
۱ـ حافظه قوی و نادر؛
۲ـ ذکاوت و تیزهوشی عجیب؛
۳ـ اداره وقت و برنامهریزی جالب؛
۴ـ محبت سنت و نفرت از بدعت؛
۵ـ مذهب فقهی و میانهروی در مسائل؛
۶ـ حلم و تواضع؛
۷ـ اهتمام زیاد به اصلاح امت؛
۸ـ استغنای نفس و…
در اخیر از بارگاه خداوند منان میطلبیم تا روح این رادمردان را شاد و ایشان را مشمول رحمت بی پایان خود بگرداند، و ما را نیز توفیق تأسی از این بزرگان عنایت فرماید.