توحید

اهميت توحيد را ميتوان چنين ترسيم كرد:
1- توحيد آغاز و پايان و ظاهر و باطن دين است، و توحيد دعوت پيامبران‡ است.
2- براي همين توحيد بود كه خداوند مخلوقات را آفريد و پيامبران را مبعوث وكتابهاي آسماني را نازل فرمود، و بر اساس همين توحيد بود كه بشريت به دو دسته تقسيم شد مؤمن و كافر، و رستگار و زيانكار.
3- توحيد اولين فريضهاي است كه انسان به آن مكلف ميگردد و بوسيله آن به دائرة اسلام پا ميگذارد و يگانه توشهاي است كه انسان در آخرين لحظات زندگي با آن از دنيا كوچ ميكند.
تحقق كامل توحيد اين است كه آنرا از هر گونه شائبة شرك و بدعت و گناه، صاف و پاك نگهداريم. و آن بر دو قسم است: واجب و مستحب. بخش واجب آن سه جزء دارد:
1- اينكه آنرا از شرك كه منافي اصل توحيد است خالص و پاك نگهداريم.
2- اينكه آنرا از بدعتها كه منافي كمال واجب توحيد يا اگر بدعتهاي مكفره باشد طبعاً منافي اصل توحيد است، خالص نگهداريم.
3– اينكه آنرا از گناهان كه در آن تاثير منفي ميگذارد و از پاداش آن ميكاهد خالص نگهداريم. و اما بخش مستحب آنچه كه در زمينه امر شده جنبة استحبابي دارد. مثلاً:
الف: تحقق كمال مرحله احسان.
ب: تحقق كمال مرحله يقين.
ج: تحقق كمال صبر به حدي كه بنده به غير خدا شكايت نكند.
د: تحقق كمال استغناء كه جز خداوند متعال از هيچ بندهاي چيزي نخواهد.
هـ: تحقق كمال مرحلة محبت يا عبادت كه با انجام عبادات مستحب خودش را نزد خدا محبوب بگرداند.
پس كسي كه توحيد را با تفصيلي كه گذشت تطبيق كند و از شرك اكبر سالم بماند حد اقل پاداشش اين است كه از خلود و دائم ماندن در دوزخ در امان خواهد ماند، و اما كسي كه هم از شرك اكبر و هم از شرك أصغر و هم از مرتكب شدن گناهان كبيره سالم بماند بطور كلي از عذاب آخرت در امان خواهد ماند. چنانكه خداوند متعال ميفرمايد:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾ [النساء: 48]. «و براستي خداوند (آن را) كه به او شريك آورده شود، نميبخشد و جز آن هر كسي را كه بخواهد ميبخشد».
و ميفرمايد:
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ يَلۡبِسُوٓاْ إِيمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢﴾ [الأنعام: 82]. «كساني كه ايمان آوردند و ايمانشان را به شرك نياميختهاند، آنانند كه امنيت و (آرامش) دارند و آنان هدايت شدگانند».
مقابل توحيد شرك است و آن بر سه قسم است:
1- شرك اكبر كه منافي اصل توحيد است كه خداوند آنرا جز با توبه نميبخشد، وكسي كه با اين شرك از دنيا برود براي هميشه در دوزخ خواهد ماند. شرك اكبر اين است كه بنده در پرستش براي خداوند شريكي قرار دهد، كه مثل خدا، او را بخواند و به سوي او قصد كند، بر او توكل كند، از او اميد داشته باشد، او را دوست داشته باشد و از او بترسد. خداوند متعال ميفرمايد:
﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢﴾ [المائدة: 72]. «بي گمان كسي كه به خداوند شرك آورد خداوند بهشت را بر او حرام ميگرداند و جايگاهش آتش (دوزخ) است. و ستمكاران ياوراني ندارند».
2- شرك اصغركه منافي كمال توحيد است و اين شامل هر وسيله و سببي است كه منجر به شرك اكبر ميگردد و مثل قسم به غير الله و رياي اندك.
3- شرك خفي، كه به نيتها و مقاصد مربوط ميشود، يا همان شرك اصغر، چنانكه در شماره اول و دوم توضيح داده شد.
از محمود بن لبيدt روايت است كه رسول خداص فرمودند:
«إنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ الشِّرْكُ الأَصْغَرُ. قَالُوا وَمَا الشِّرْكُ الأَصْغَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: الرِّيَاءُ». روايت احمد.
«يقيناً بدترين چيزي كه از آن بر شما ميترسم شرك اصغر است. صحابه پرسيدند اي رسول خدا شرك اصغر چيست؟ فرمودند: ريا».
عبادت اسم جامعي است كه تمام آنچه را كه خداوند دوست ميدارد و به آن خوشنود ميگردد در بر ميگيرد اعم از عقايد و اعمال قلوب و اعمال جوارح و همه اعمالي كه بنده را به خدا نزديك ميكند.
بنابراين همه آنچه كه خداوند در كتابش و سنت رسولش حضرت محمدص مشروع قرار داده در تعريف عبادت داخل است، عبادت انواع مختلفي دارد، بعضي عبادات قلبي است، مانند: اركان ششگانة ايمان، ترس، رجاء، توكل، رغبت، رهبت و غيره، و بعضي عبادات ظاهري است، مانند: نماز، زكات، روزه و حج.
عبادت صحيح نميشود مگر اينكه بر دو اصل مبتني باشد.
اول: اينكه خالص براي خدا انجام گيرد و به او شرك آورده نشود. اين معناي گواهي لااله الا الله است. چنانكه خداوند متعال ميفرمايد:
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ٢ أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ ٣﴾ [الزمر: 2-3]. «ما اين كتاب را كه در بر گيرندة حق و حقيقت است، بر تو فرو فرستاديم. خدا را پرستش كن و پرستش خود را خاص براي او گردان. هان! تنها طاعت وعبادت خالصانه براي خداست و بس. كساني كه جز خدا سرپرستان و ياوران ديگري را بر ميگيرند، گويند ما آنان را پرستش نميكنيم مگر بدان خاطر كه ما را به خداوند نزديك گردانند، بيگمان خداوند بين آنان در (باره) آنچه كه در آن اختلاف ميورزند داوري ميكند، خداوند كسي را كه دروغگوي ناسپاس است هدايت نميكند».
و ميفرمايد:
﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ وَيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُواْ ٱلزَّكَوٰةَۚ وَذَٰلِكَ دِينُ ٱلۡقَيِّمَةِ ٥﴾ [البینة: 5]. «درحالي كه به ايشان دستور داده نشده بود مگر اينكه مخلصانه وحقگرايانه خدا را بپرستند و نماز بر پا دارند و زكات بپردازند و اين است آيين راستين».
دوم: پيروي از رسول خداص به اين شكل كه بنده مثل پيامبرص عمل كند بدون اينكه چيزي از آن كم كند يا به آن بيفزايد، و اين معناي گواهي محمد رسول الله است. لذا ميفرمايد:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ﴾ [آلعمران: 31]. «بگو اگر خدا را دوست ميداريد از من پيروي كنيد تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهان شما را برايتان بيامرزد».
و ميفرمايد:
﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ﴾ [الحشر: 7]. «و آنچه رسول (خدا) به شما بدهد، آن را بگيريد. و از آنچه كه شما را از آن باز دارد اجتناب كنيد».
و ميفرمايد:
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾ [النساء: 65]. «سوگند به پروردگارت، (در حقيقت) ايمان نياورند، مگر آنكه در اختلافي كه بين آنان در گرفت، تو را داور كنند. آنگاه از آنچه حكم كردي، در خود هيچ دلتنگي نيابند وكاملاً گردن نهند».
عبوديت كامل متحقق نميشود مگر به دو چيز:
اول: كمال محبت الله، به طوري كه بنده محبت خدا و محبت آنچه كه در نزد خدا محبوب است را بر محبت هر چيز ديگري مقدم بدارد.
دوم: كمال عاجزي و كُرنش براي الله به طوري كه بنده در تنفيذ اوامر و اجتناب از نواهي همواره در برابر او خاضع و فرمانبردار باشد.
پس عبوديت آن است كه كمال محبت وكمال خضوع و تَذَلُّل و خوف و رجاء در آن جمع باشد، و بنده زماني به محبت و خوشنودي خدا ميرسد كه عبوديت را به شكل كامل آن انجام دهد. پس خداوند دوست دارد كه بندهاش با انجام فرايضي كه او را بدانها مكلف كرده خود را به او نزديك كند و هر چه بنده عبادت مستحب بيشتر انجام دهد به خدا نزديكتر ميشود و منزلت او در نزد خدايU بالاتر ميرود، و به فضل و رحمت او تعالي اين تقرب از اسباب رسيدنش به بهشت خواهد گرديد. خداوند متعال ميفرمايد:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةًۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِينَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55]. «پروردگارتان را با تضرع و پنهاني (به نيايش) بخوانيد، بيگمان او از حد گذرندگان را دوست نميدارد».
مسلماً شواهد و دلائل وحدانيت خداوند بسيار زياد است. كسي كه به آنها بينديشد و فكرش را بكار اندازد با علم راسخ و يقين كامل مطمئن خواهد شد كه:
آن ذات پاك يگانه و يكتاست، يگانه در افعال، يگانه در اسمها، يگانه در صفات، و يگانه در الوهيتش. اينك چند نمونه از اينگونه دلائل و شواهد را ملاحظه فرمائيد:
الف: كسي كه به عظمت و ظرافت آفرينش اين جهان، تنوع مخلوقات و نظام دقيق و حساب شدهاي كه اين كائنات را ميچرخاند، بينديشد و فكرش را بكار اندازد، به قدرت و وحدانيت خدا يقين خواهد كرد، آري كسي كه در آفرينش آسمانها و زمين و آفرينش خورشيد و ماه و آفرينش انسان و حيوان و آفرينش نباتات و جمادات بينديشد به يقين در خواهد يافت كه اين نظام خالق و چرخانندهاي دارد كه در اسماء و صفات، در آفرينش و اداره و در عبادت و الوهيتش يگانه و يكتا است، بنابراين او يگانه ذاتي است كه مستحق پرستش است. چنانكه ذات باعظمتش ميفرمايد:
﴿وَجَعَلۡنَا فِي ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِيهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ يَهۡتَدُونَ ٣١ وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَايَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ ٣٢ وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلَّيۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ كُلّٞ فِي فَلَكٖ يَسۡبَحُونَ ٣٣﴾ [الأنبیاء: 31-35]. «و در زمين كوهها پديد آورديم كه (مبادا) آنرا بجنباند و در آنجا راههاي گشاده نهاديم باشد كه آنان راه يابند و آسمان را سقفي محفوظ قرار داديم و آنان از نشانههاي آن روي گردانند و اوست كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد. هر يك (از ستارگان) در آسمان شناورند».
و ميفرمايد:
﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفُ أَلۡسِنَتِكُمۡ وَأَلۡوَٰنِكُمۡۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٖ لِّلۡعَٰلِمِينَ ٢٢﴾ [الروم: 22]. «و از نشانههايش آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف زبانها و رنگهايتان است. بيگمان در (اين كار) براي دانشوران مايههاي عبرتي است».
ب: پيامبران و شرايعي كه خداوند فرستاده و آنان را با معجزات و براهين تأييد نموده و احكامي كه براي بندگانش مشروع فرموده، همگي دلالت بر وحدانيت و يگانگي آن ذات پاك است، و اينكه چنين شرايع و احكامي صادر نميشود مگر از پروردگار حكيم و دانايي كه به مخلوق و مصالح آنان دقيقاً آگاه است. لذا ميفرمايد:
﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا بِٱلۡبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلۡنَا مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمِيزَانَ لِيَقُومَ ٱلنَّاسُ بِٱلۡقِسۡطِ﴾ [الحدید: 25]. «به راستي كه رسولانمان را با دلايل روشن فرستاديم و به آنان كتاب و ميزان نازل كرديم تا با مردم به داد رفتاركنند».
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا ٨٨﴾ [الإسراء: 88].
«بگو اگر انس و جن گرد آيند بر آنكه مثل اين قرآن آورند، هرگز نميتوانند مثلش آورند و اگر چه برخي از آنان ياور برخي (ديگر) باشند».
ج: فطرت توحيدياي كه خداوند دلهاي بندگان را بر آن آفريده امر ثابت و مستقري است كه انسان طبعاً به وحدانيت خدا قائل است. لذا هرگاه مشكل و مصيبتي بر او واقع گردد اين فطرت سليم توحيدي را در درون خودش احساس ميكند و بلافاصله بسوي خدا متوجه ميشود. و اگر انسان از شبهات و شهواتي كه فطرتش را دگرگون كرده است نجات يابد در اعماق قلبش جز اقرار و اعتراف به يگانگي و الوهيت و اسماء و صفات پاك او تعالي چارهاي ديگر نخواهد داشت. و جز تسليم در برابر دين و آئيني كه براي رسانيدن آن پيامبرانش را فرستاده راه ديگري نخواهد داشت. لذا ميفرمايد:
﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٠ ۞مُنِيبِينَ إِلَيۡهِ وَٱتَّقُوهُ وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٣١﴾ [الروم: 30-31].
«پس روي (دل) ات را با حق گرايي تمام بهسوي اين دين بگردان. از فطرت الهي كه مردم را بر اساس آن پديد آورده است (پيروي كن). آفرينش خداوند دگرگوني نميپذيرد. دينِ استوار اين است. ولي بيشتر مردم نميدانند. انابت كنان به (درگاه او پرستش كنيد) و از او پروا بداريد و نماز بگذاريد و از مشركان نباشيد».
رسول خداص ميفرمايند:
«كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ كَمَا تُنْتَجُ الْبَهِيمَةُ بَهِيمَةً هَلْ تُحِسُّونَ فِيهَا مِنْ جَدْعَاءَ ثُمَّ قَرَأَ: ﴿فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَا﴾ [الروم: 30]. صحيح بخاري.
«هر كودكي بر فطرت سالمِ اسلام آفريده ميشود اين پدر و مادر (و چه بسا معلم و محيط و عوامل ديگري) هستند كه او را يهودي يا نصرا ني و يا مجوسي بار ميآورند، چنانكه نوزاد چهار پايان نيز بدون شاخ بدنيا ميآيند، آيا ديديد كه در ميان نوزادان آنان شاخ داري باشد؟ سپس اين ارشاد خداوندي را تلاوت فرمودند: «از فطرت الهي كه مردم را بر اساس آن پديد آورده است (پيروي كن)».
=============================================
ارکان ایمان
تهیه و تنظیم: مركز پژوهشهاي علوم اسلامي دانشگاه اسلامی مدينه منوره
مترجم: عبدالله حيدري
منبع: islahnet.com