دروس دعوی واخلاقی از زندگی مورچه

نويسنده : عادل حيدری
صفحات قرآن را يكي پس از ديگري ورق ميزنم اما به سورهاي ميرسم كه در ضمن قرائت آن سئوالي بس شگفتانگيز ريسمان تفكراتم را به خود جلب ميكند آري سوره نمل است اما چرا نمل؟ در سورهاي كه تنها در يك آيهاش سخن از مورچه است چرا بايد اسم سوره نمل (مورچه )نهاده شود؟ اما پس از اندكي تفكر زماني كه به وقايع مينگرم و يا صفحات كتب را ورق ميزنم ناخود آگاه اين آيه بر لبانم جاري ميشود كه ربنا ما خلقت هذا باطلاً موجودي بسيار ريز نقش كه شايد فراوان زير دست و پاي ما له و لورده شده اما از اندك نظر و تاملي به حقيقت و زندگي وي غافل بودهايم حيوان ريز نقشي كه ميتوان او را به عنوان يكي از معلمين انسانها ياد كرد كه سراسر زندگياش مملو از دروسي است كه همه انسانها بر وجه عام و دعوتگران الهي بر وجه خاص بايد از اين موجود ريزنقش درسهاي بزرگ بياموزند لذا بر آن شدم مهمترين درسهايي كه ميتوان از مورچه گرفت را بر اوراق مرقوم دارم شايد فائد دعوتگران دين الهي افتد. صبحگاهان در جهت كسب روزي از خانه به در زده و نهايت سعي و تلاشش را به كار ميبندد تا لقمهاي بيابد و فرزندانش را سير نمايد و در اين مسير چه بسا جان خود را نيز فدا كند اما چيزي دهشتانگيز كه در اين موجود ديده ميشود توكل اين حيوان به خداوند و صبر و تحمل در مقابل شدائد و سختيها ميباشد/ گاهي اوقات يك مورچه با تحمل سختيها و مشكلات فراواني از يك ساختمان چند طبقه بالا ميرود اما به اسباب مختلفي از بالا سقوط ميكند و تمام زحمتهايش به هدر ميروند اما خسته نميشود ويأس و نااميدي بر درونش رخنه نميكند بلكه بار ديگر همان راه را در پي گرفته و از صفر شروع ميكند و اگر در اين مسير بارها و بارها بيفتد بار ديگر از بدايت شروع ميكند دروسي كه اين واقعه ميتوان گرفت اين است كه شخص دعوتگر زماني كه در مسير دعوت گام مينهد ابتداء بايد به خداوند توكل كند و چنانچه در اين مسير با سختيها و مصائب و مشكلاتي مواجه شد بر آنها صبر پيشه كند. امكان دارد شخص داعي از مسيري كه سالها با مشقات و مشاكل فراواني گذر كرده سقوط كند نه سقوط مكاني بلكه سقوط مكانتي. و تمامي زحمات چندين و چند ساله وي توسط انسانهاي جاهل و نادان هدر شوند. اما جاي نااميدي نيست آري بايد بسان اين مورچه كه چگونه در محقق ساختن اهداف خود نااميد نميشود نبايد مأيوس شد. از تصويري كه خداوند در سوره نمل بيان ميكند انگشت حيرت به دندان ميگزم و در صنع خداوند متعجبم از آن مورچه كوچك.
مورچگان همه در سعي و تلاشند اما ناگهان احساس خطر ميشود. آري سليمان و لشكريانش نزديك ميشوند ناگهان دعوتگري مبارز و مهربان ندا ميزند: ]يا ايها النمل ادخلوا مساكنكم لا يحطمنكم سليمان و جنوده و هم لا يشعرون[اي ملت مورچگان به لانههايتان بشتابيد تا مبادا سليمان و لشكريانش شما را له و لورده كنند زيرا آنان از شما بيخبرند. اين فريادي است كه از اعماق درون اين مورچه بيرون ميآيد فريادي آكنده از شفقت و دلسوزي نسبت به هم نوعان زيرا اين حيوان را ياراي آن نيست كه ببيند هم نوعش در زير چكمههاي اغيار له و لورده ميشود لذا در پي اطلاع آنان بر ميآيد و از خطري كه آنها را تهديد ميكند آنها را مطلع ميكند امروزه شخص داعي در مقابل چالشها و تهديداتي كه مسلماناني از روي ناداني و بيخبري و يا اغيار و دشمنان اسلام به وسيله آن مبادي ارزشي و اخلاقي وجسمي ما را نشانه گرفتهاند سكوت كردهاند چرا؟ آيا ارزش ما كمتر از آن مورچهاي است كه براي همنوعانش دلسوزي ميكند. يك دعوتگر زماني كه احساس ميكند خطري هم نوعش را تهديد ميكند نبايد كنج عزلت گزيند و سكوت اختيار كند بلكه بايد در جهت راهنمايي مسلمين و اطلاع آنها و ياري رساندن به آنان بكوشد. اما بدينجا قضيه ختم نميشود چيزي ديگر جلب توجه ميكند آن هم طرز برخورد و ادب اين مورچه است ]وهم لايشعرون[اي ملت مورچگان مبادا گمان ببريد كه سليمان و لشكريانش از روي تعمد و قصد بر شما حملهور ميشوند اينگونه نيست بلكه حقيقت اين است كه آنها از شما بيخبرند. ادب و احترام در سخنان اين دعوتگر موج ميزند و جالب اينجاست كه علامه ابن قيم در كتاب مفتاح دار السعاده ميگويد در اين آيه كه خداوند از زبان مورچه نقل ميكند10 اسلوب ازاساليب خطابي نهفته شده است:
1- ندا
2- تنبيه
3- تسميه
4- امر
5- نص
6- تحذير
7- تخصيص
8- تفهيم
9- تعميم
10- اعتذار كه به صورت مختصر جامع و كامل مقصود خود را به ديگران ميرساند.
درسي كه از اين واقعه ميگيريم اين است كه يك شخص دعوتگر در تعامل با ديگران بايد عذر طلب باشد زماني كه گفته ميشود «التمس لاخيك عذراً» بيانگر همين واقعه است يك داعي نبايد كه به محض مشاهده اشتباه به توبيخ و سرزنش مدعوين بپردازد چه بسا در لشكر سليمان كساني پيدا ميشدند كه از روي تعمد بر روي اين مورچگان پا بنهند اما مورچه با كمال ادب و بزرگواري ميگويد ]و هم لايشعرون[حتماً احساس نميكنند و انسان با شايدها و شايدهاي ديگر برادر مسلمانش را معذور بداند. و از ديگر دروسي كه يك انسان بايد از زندگاني مورچه بياموزد قناعت بياندازه اين حيوان ميباشد زماني كه مورچه دانهاي را يافت آن را به چهار قسمت تقسيم نموده و در انبار ذخيره ميكند و به هنگام نياز تنها به مقدار نيازش آنها را از انبار بيرون ميآورد و بقيه به عنوان ذخيره در همان محل باقي ميگذارد تا اينكه در روز مبادا نيازهايش را برطرف كند. درست همان كاري كه حضرت يوسفuمردم مصر را به آن دستور داد كه در مصرف غذا قناعت كنند و به مقدار نياز از آن برگيرند و بقيه را در انبارها ذخيره نمايند تا در سالهاي قحطي از لحاظ تغذيه با مشكل روبهرو نشوند يك انسان در مسير زندگي بايد قناعت را سرلوحه زندگياش قرار دهد به مانند مورچگان از وسايل معيشتي بيش از اندازه مصرف نكند و به فكر آينده باشد. و از ديگر صفتهاي اين حيوان كه باعث شگفت و دهشت انسانها ميشود اهميت دادن به صداقت و بد پنداشتن دروغ ودروغگويي است. علامه ابن قيم در كتاب مفتاح دار السعاده از يكي از عارفان نقل ميكند كه ايشان ميگويد: روزي مورچهاي را ديدم كه خود را به تكهاي از يك ملخ نزديك كرد و خواست آن را بلند كند اما به تنهايي قادر به اين كار نبود لذا از آنجا رفت و پس از مدتي مشاهده نمودم كه با گروهي به سمت ملخ ميآيند زماني كه مورچهها را را مشاهده كردم ملخ را از زمين برداشتم و مورچگان هنگامي كه به جايگاه ملخ رسيدند چيزي را نيافتند و برگشتند. پس از رفتن آنها بار ديگر ملخ را در همان مكان قرار دادم و باز همان مورچه آمد و نتوانست آن را بلندكند و برگشت و گروهي را همراه خود آورد اما باز هم من ملخ را بلند كردم و مورچهها دست خالي برگشتند بار ديگر ملخ را در همان مكان قرار دادم و باز مورچه آمد و نتوانست آن را بلند كند و برگشت و براي بار سوم مورچهها آمدند و باز من ملخ را برداشتم. براي بار سوم كه مورچهها چيزي را نيافتند گرداگرد و حول آن مورچه حلقه زده و او را محاصره كردند همگي به طرف او حمله برده و او را تكه تكه كردند.
اين داستاني است كه علامه ابن قيم به نقل از يكي از عارفين در كتابش مفتاح دار السعاده ذكر ميكند درست است كه مورچه اين داستان بيگناه كشته شد اما چيزي جاي شگفتي دارد و قابل اهميت است اين واقعيت است كه مورچگان به صداقت و راستگوي اهميت ميدهند و از دروغ و دروغگويي متنفرند و درس ديگري كه از اين داستان ميگيريم حلم و بردباري اين مورچهها است كه براي بار اول و دوم آن مورچه را مجازات نكردند بلكه به وي مهلت دادند تا بلكه بيگناهياش را اثبات كند گرچه خود سخنان مورچه را شنيده و چيزي را نيافته بودند اما از مجازات آن مورچه سرباز زدند زيرا شايد ملخي وجود داشته باشد و آنها اشتباه كرده باشند اما براي مرتبه سوم كه چيزي را نيافتند گمان بردند كه آن مورچه به آنها دروغ ميگويد لذا او را تكه تكه كردند در اين خصوص ميآموزيم كه انسان نسبت قضايايي كه ما حول آنها اتفاق ميافتد نبايد عجولانه بر كرسي حكم بنشيند و قضاوت كنند بلكه حلم و بردباري را سرلوحه كارشان قرار دهند و به اشخاص بيگناه مهلت دهند تا بيگناهي خويش را به اثبات برسانند. و دروس ديگري كه از زندگاني مورچه ميگيريم تضرع و زاري وي به درگاه خداوند ميباشد دار القطني و حاكم از ابو هريرهtروايت ميكند كه پيامبرeفرمودند: «مورچه را به قتل نرسانيد زيرا روزي سليمان براي طلب باران خارج شد ناگهان مورچهاي را ديد كه بر پشت خوابيده و دستانش را به آسمان بلند كرده و ميگويد بار الها ما آفريدهاي از آفريدههاي تو ميباشيم كه بينياز از فضل و رحمت تو نيستم خداوندا ما را به سبب گناهان بندگان گناهكارت مؤاخذه مكن و باراني بر ما فرو فرست، كه درختاني براي ما بروياند و ما از ثمره آنها براي خود غذاهايي بر چينيم زماني كه حضرت سليمان اين دعاي مورچه را شنيد به لشكرش فرمود برگرديد زيرا همين دعا براي شما كفايت شد و آب داده شديد به وسيله كسي غير از خودتان» مورچهها هميشه تسبيح خدا را ميگويند در صحيح بخاري حديثي وجود دارد كه ابوهريره از پيامبرeروايت ميكند كه مورچهاي پيامبري از پيامبران خدا را نيش زد سپس آن پيامبر امر كرد تا روستاي مورچگان را آتش بزنند پس از اين واقعه خداوند به آن پيامبر وحي نمود كه به خاطر نيش مورچهاي امتي از امتها كه خداوند را تسبيح و تقديس ميكردند به آتش كشاندي.
و از صفتهاي ديگر مورچه شكر نعمتهاي خداوند ميباشد كه گفته شده مورچهاي كه با سليمان برخورد كرد به مورچههاي ديگر گفت به لانههايشان بروند كه مبادا شكوه و جلال و عظمت سليمان و لشكريانش آنها را به فتنه بيندازد و سبب شود كه ناسپاسي نعمتهاي خداوند را بكنند و از ديگر صفات مورچه دعاي خير نمودن به دعوتگران و راهنمايان ميباشد درحديثي وجود دارد كه پيامبرeدر فضيلت شخص عالم ميفرمايد : همانا خداوند و فرشتگان و اهل آسمانها و زمينها. حتي مورچه در لانهاش و ماهي در دريا براي معلمي كه انسان را به سوي خير راهنمائي ميكند دعاي خير مينمايند و درس ديگر كه از اين حيوان ريز نقش ميتوان گرفت پايبند بودن به نظم و مقررات ميباشد سيد قطب در تفسير في ظلال ميگويد: هر يك از مورچگان با نظم و نظام شگفتي به انجام وظيفه مشغول است انسانها غالباً نميتوانند نظم و نظام همسان آنها را داشته باشند و از آنها تقليد و پيروي نمايند با وجود اينكه به انسان فهم مترقي و درك متعالي داده شده است و از شگفتيهاي ديگر كه در اين موجود ضعيف وجود دارد و هر انساني بايد از آن درس بگيرد تعامل و همكاري در مسير بر طرف كردن مشكلات و نيازهاي يكديگر ميباشد. هنگامي كه مورچهاي چوب يا دانه و يا چيزي ديگر را يافت كه قادر به حمل آن نبود و جماعت و گروهي از مورچهها را ديد كه از كنارش ميگذرند از آنها تقاضاي كمك ميكند و آنان نيز بدون هيچ بهانهاي و بدون گريز از اين كار با صميميت كامل او را در حمل آن شيء و رساندن به خانهاش ياري ميكنند همه انسانها و خصوصاً دعوتگران بايد در مسير پيشرفت دعوت اينگونه عمل كنند و با طيب خاطر و صميميت بيپايان يكديگر را در انجام دادن مسايل مهم زندگي و فائق آمدن بر مشكلات ياري رسانند. و درس ديگري كه از اين حيوان ميگيريم انس گرفتن اين حيوان با بسياري از حيوانات غير از خودش ميباشد كه به ما ميآموزد كه نسبت به يكديگر مانوس باشيم استاد سعيد حوي در تفسيرش مينويسد انواع مختلفي از مورچهها و حشرات كوچك ديگري در يك مكان زندگي ميكنند و مورچهها در لانههايشان با حشرات كوچك فراواني انس ميگيرند بيش از 2000 نوع از حشرات مختلف يافته شده كه در لانههاي مورچگان زندگي ميكنند كه در انس گرفتن به حيوانات مختلف حتي از انسانها نيز پيشي گرفتهاند. واز ديگر مسائلي كه سعيد حوي در مورد مورچه ذكر ميكند اهميت دادن آن به نظافت و بهداشت است ايشان ميگويند كه مورچه روزانه بيش از 20 مرتبه به نظافت بدن و جسمش ميپردازد. در پايان اين را ذكر ميكنم كه براي بيان شرف مورچه اين حديث بسنده ميكند در سيره ابن هشام در مبحث غزوه حنين حديثي از جبير بن مطعمtروايت شده كه ايشان ميفرمايد: قبل از اينكه مسلمانان در معركه حنين شكست بخورند هنگامي دو گروه مشغول به جنگ بودند ناگهان يك چيز سياه رنگي از آسمان فرو آمد و ميان ما گروه مشركين قرار گرفت زماني كه به آنها نگريستيم دريافتيم كه مورچههاي سياهي ميباشند كه دشت را پر كردهاند شكي نداشتم كه آنها فرشتگان الهي ميباشند كه براي شكست دشمنان آمده بودند.
برگرفته از وبلاگ سيرک.