دیانت و دینداری از نگاه اسلام
دیانت یعنی دین داری و معتقد بودن به خدای یگانه و پابندی به اوامر و ارشادات دین مبین اسلام.
اوامر اسلامی در بخشهای مختلف زندگی انسان به حقایق ذیل ارتبا ط میگیرد که از آن جمله:
نظام اعتقادی اسلام، نظام سیاسی اسلام، نظام اخلاقی اسلام، نظام اقتصادی اسلام، نظام حقوقی اسلام، نظام اجتماعی اسلام، نظام قضایی اسلام وغیره… است که در بخشهای مختلف از طرف شریعت صادرشده و از طرف بنده گان متدیّن تطبیق میگردد.
[ درهریکی از این بخشهای فوق به بحث و تفصیل بیشتر نیاز است که در این رسالۀ حاضر منظور ما صرف نظام اخلاقی است. زیرا بخش عقاید را درکتاب «عقیدۀ مسلمان درپرتو قرآن» در صنف اول محصلین محترم خواندهاند، و بخش نظام اجتماعی در رسالۀ «نقش دین درجامعه» مطالعه گردد].
پس مقصود از بحث دیانت در بخش اخلاق این است که اخلاق اسلامی مجزا از عقیده نیست. بلکه یک بخش ایمان مسلمان را اخلاق تشکیل میدهد، به خاطریکه در بین عقیده و اخلاق رابطۀ نهایت عمیق و محکمی وجود دارد که وجود یکی مستلزم وجود دیگراست، عقیدۀ اسلامی ازما خواهش مراعات نمودن اخلاق اسلامی و دیگر اصول و ارزشهای دینی را دارد.
بنا براساس عقیده و ایمان به خدا و تصدیق به رسالت رسول الله وباور به روزعقبا پیدا میشود.
طبیعی است انسان مال و جان خود را فدا نمیکند تا وقتیکه بریک مبدأ عالی و برترایمان نداشته باشد. نزد مسلمان مبدأ عالی و برتر ازایمان به خدا و محبت به رسول الله وملت اسلامی چیزی دیگری وجود ندارد، به همین خاطر درادوار تاریخ مسلمانها درس ونمونۀ فدا کاری بودند، از نمونههای بارز آن جهاد در راه خدا به مال و نفس است.
پس نزد آنهائی که این مبادی عقیده و ایمان و دینداری به مفهوم واقعی وجود ندارد ویا ضعیفتر ازتارعنکبوت است آیا چه فکرمی کنید که مقدسترین و پربهاترین اشیائی مادی ومعنوی، ملی واسلامی را به خاطر تحقق آرمان ومصالح شخصی شان نمیفروشند؟ و آنهائی که به باز پرس قیامت عقیده ندارند، پس مانع نزد شان از معامله گری و سودا بازی چه چیزاست؟
پس انسانیکه ازخدا نترسید، وازعذاب روزقیامت نه هرا سید، چه چیز وی را از خیانت، دروغ، فریب کاری، وعدم مسؤلیت پذیری مانع میشود؟
پس آنهایی که به غیراز مصلحت شخصی وهوا وهوس نفسی به چیزی دیگر عشق وعلاقه ندارند، چگونه میتوانید آنها را قناعت دهید که مصالح شخصی شان را فدای فضائل اخلاقی نمایند؟ زیرا اصول فدا کاری ضرورت به عقیده وایمان دارد.
دین اسلام تطبیق برنامۀ اخلاق را صرف در بین مسلمانها خاص نکرده، بلکه اخلاق اسلامی کاملاً یک امر انسانی میباشد. مسلمان مکلف است که در تمام بخشهای زندگی خویش اعم ازگفتار وپندارومعاملات با دوست ودشمن وحتی با تمام مخلوقات خداوند پابند اصول اخلاقی باشد.
مهران بن میمون که ازجملۀ علمای مشهوروتابعین امت است میگوید:
«سه چیز است که با انسانهای نیکو کار وبد کار یکسان ادا کرده میشود:1- امانت. 2- عهد و پیمان. 3- صلة رحم.
شجاعت در لغت: به معنی دلیری، دلاوری.
دراصطلاح: آن است که نفس غضبی نفس ناطقه را انقیاد نماید تا در امور هولناک مضطرب نشود واقدام برحسب رأی او کند، تا فعلش محمود و صبرش جمیل باشد([1]).
ویا بطورمختصراگربگویم: (مبارزه با خوف ترس).
شجاعت که اساس اخلاق حسنه، وپایههای نظام اخلاقی را استوار میسازد، واعتماد به نفس وسخاوت را در قبال دارد، بناءًً دین مبین اسلام از شجاعت تمجید نموده وبرای استعمال آن حدود خاص و موارد مشخص گردانیده است. و تأکید نموده که از این جوهر در کمک به محّو باطل کار گــرفته شود، زیرا که اگردرانسان نیروی شجاعت و دلاوری موجود نباشد، در برابر ظلم واستبداد مقابله کرده نمیتواند، و فریضۀ جهاد مقدس را به وجه احسن انجام داده نمیتواند. بناءً به این صفت حسنه دین اسلام پیروان خود را ترغیب وتشویق نموده و پیامبرﷺ میفرماید:
«خیارکم فی الجاهلیة خیارکم فی الاسلام» ([2]) یعنی: آن که در زمان جاهلیت بهتربود (ازنگاه اخلاق ودیگراوصاف حمیده) در اسلام هم بهتراست. دراسلام خوبی و ارزشهای اخلاقی هیچ کسی نا دیده گرفته نشده است.
امام راغب اصفهانی میگوید: شجاعت بر پنج قسم است:
- سبوعیة (درندگی) شجاعت درندگی آن است که:غضب حرکت نموده و اقدام غلبه را نماید.
- بهیمیة (حیوانی) شجاعت حیوانی آن است که:غضب وجنگیدن بخاطر رسیدن به هدف خورد ونوش واشباع غریزۀ جنسی باشد.
- تجربیة (تجربه شده) شجاعت تجربه شده آن است که: تجربۀ جنگی گذشته اساس کامیبابی قـــرار داده شود.
- جهادیة (جهادی) شجاعت جهادی آن است که:جنگ وغیرت به خاطردفاع ازدین اسلام باشد.
- حکمیت (باحکمت) شجاعت باحکمت آن است که: با فکروهوش وبا کیفیت خوب بقدر ضرورت اجرا گردد([3]).
چون تأمین عدالت ازموضوعات مهم اجتماعی اسلام است، بناءً راجع به عدل موضوعات ذیل بحث میگردد:
- معنای عدل.
- نقش دین راجع به عدل.
- مثال عدالت در اسلام.
- اهداف عدالت اسلامی.
عدل مصدر: اعتدال، به معنی برابری، استقامت و میل بسوی حق را گویند([4]).
عدالت یکی از اساسات تشکیل جامعهء اسلامی است.
بناءً در نظام اسلام به این اصل اهمیت خاصی داده شده است،عدالت ازستونهای مهم کاخ سعادت جامعۀ بشری شناخته شده است. و یگانه راهی است که افراد یک جامعه را از اِتلاف حقوق، ظلم وتعدی مامون میسازد و درپرتو آن میتوانند به فراغت خاطرزندگی کنند وازمنافع زندگی لذت ببرند. درجامعۀ که اصول عدالت اجتماعی اسلام بر قرار ومردم از آن برخور دار نباشند هــرگونه بینظمی، هرج ومرج نمو دار میشود وشیشۀ صاف و پاک دلهای مردم به کثافات حقد و کینه، بغض وعداوت مُلوث میگردد.
دین مقدس اسلام اولین چیزی را که برای بقای حفظ وبقای هستی بشر مقرر داشته، مبدأ عدالت است که بین مردم برقرار باشد.
به همین دلیل درمباحث اجتماعی اسلام روی هیچ اصلی باندازۀ عدالت تکیه نشده است.
اما آنچه که ضروری وقابل توجه است اینکه اسلام تنها توصیه به عدالت نمیکند، بلکه مهم اجرای عدالت است، خواندن آیات و احادیث که به عدالت امرمی کند، تنها برفراز منابر ویا نوشتن درکتب، اخبارات ومجلات، قوانین وضعی ویا گفتن آنها درلابلای سخنرانیها به تنهایی درد بیعدالتی وتبعیض را درجامعه در مان نمیکند، بلکه آن روز روزعظمت و مفاهیم این دستورها آشکار میگردد که درمتن زندگی مسلمانها پیاده شود.
واین نظام راستین ومعقـول با سرعت مُحیّرُ العُقول تمام جهان را تحت سیطره وتسخیر خود قرار داد وتا وقتیکه این مبادی مورد تائید وقبول جامعۀ اسلامی بود وازآن پیروی مینمودند هرنوع کامیابی وسرفرازی به استقبال شان میشتافت و از حسن زندگی وحاکمیت مادی و معنوی برخوردار بودند.
و از آن روزی که عمل به این اصل ترک شد، ظلم وجورتعدی بر جامعۀ اسلامی حاکم شد، سر نوشت مسلمانها به دست افراد و اشخاص مستبد و خدا نا شناس توسط استعمارگران واستثمارگران جهانی تفویض ومیراثی گردید، حال ِمسلمانها چنین و چنان است که میبینید و میشنوید.
اگر واقعاً جامعۀ اسلامی میخواهد عزت وکرامت از دست رفتۀ خویش را بدست آرد، بآن اصل رجوع وعمل کنند که اول این امت بآن اصل رجوع وعمل کردند.
راجع به عدالت قرآن کریم درسورتهای مکی ومدنی اعتنای خاصی نموده وروش عادلانه را با دوست و دشمن قریب وبیگانه لازم شمرده چنانچه میفرماید:
- (وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) [المائدة: 8] یعنی: دشمنی مردم شما را باعث نسازدکه اصل عدالت را بگذارید وبا ایشان بیعدالتی کنید، عدالت را پیشۀ خود سازید که شما را براه تقوی نـزدیک میسازد ودرقطارپرهیز گاران حساب میشوید.
- (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ) [النحل: 90].
یعنی: خداوند ﷻ به عدل واحسان امرمی کند.
چه قانونی از«عدل» جامعتر و گیراتر تصور میشود؟ عدل همان قانونی است که تمام نظام هستی دنیا برمحورآن میگردد، آسمانها وزمین، آفتاب ومهتاب، شب وروز وهمۀ موجودات براساس عدالت قایم است. بناءً مقولۀ مشهور است که گفته میشود:
«بالعدلِ قامتِ السماواتُ وَالأرض» یعنی بخاطر عدل وانصاف آسمان و زمین استوار است. و نیز گفته شده است دولت عادل اگرچه کافرباشد امکان بقایش است، ولی دولت ظالم با وصف مسلمان بودنش نیست ونابود میگردد.
حالا اگر به خود بنگریم جامعۀ انسانی که گوشۀ کوچکی ازاین عالم پهناوراست نیزنمیتواند ازاین قانون جهان شمول مستثنی باشد وبدون عدل به حیات سالم خود ادامه دهد.
پس عدل به معنی واقعی کلمه آنست که هرچیزی درجای خود باشد، بنا براین هرگونه انحرافات، افراط، تفریط، تجاوز ازحدّ، تعدی به حقوق دیگران برخلاف اصل عدالت است.
یک انسان سالم کسی است که تمام دستگاه بدن او هر یک کار خودش را بدون کم وزیاد انجام دهد، اما به محض اینکه یک یا چند دستگاه درانجام وظیفه کوتاهی کرد ویا درمسیرتجاوز گام نهاد، فوراً آثاراختلال درتمام بدن نمایان میگردد و بیماری حتمی است.
کل جامعۀ انسانی نیز همانند بدن یک انسان است، که بدون رعایت اصل عدالت بیمار خواهد بود.
وحدت اجتماعی مسلمانها را پیامبرﷺ با مثال توضیح نموده میفرماید مسلمانها مثل جسد واحداند:
(عَنِ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِيرٍ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – « مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِى تَوَادِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى مِنهُ عُضْوً تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى)([5]).
ازنعمان ابن بشیرروایت است که رسول الله ﷺ فرمود:
مثال مسلمانها درمحبت ورحمت ومهربانی شان به همدیگر مانند یک جسد است، که هرگاه عضوی ازآن بدرد آید دیگر اعضای جسد درتب وبیدارخوابی با آن همراهی میکنند.
شرح: بدون شک هنگامیکه دریک جامعه محبت، رحمت وهمکاری حکمفرما شود، در شادیها وغمها نیز احساس واحدی برای همگان پدیدار میگردد.
و نیزشاعرمعروف و سخنور فارسی سعدی (رح) حالت اجتماعی مسلمانها را در شعری تمثیل کرده است:
وُجود تو شهری است پُرنِیکُ و بد تو سلطان ودستورِ دانا خرد
رضا و ورع نیکنامان حُر هوی و هوس، رهزن و کِیسه بُر
چو سلطان عنایت کند با بدان کجا ماند آسایشِ بخردان؟
توراشهرتوحرصوکینوحسدچوخوندررگانندوجاندرجسد
هوی و هوس را نماند ستیز چو بینند سر پنجۀ عقل، تیز
- (يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ) [النساء: 135].
یعنی: ای مومنان! برانصاف استوارگردید گواهی دهنده گان برای خدا اگرچه به ضررخود شما ویا به ضررپدر ومادرویا نزدیکان شما تمام شود.
اکنون بعد از برسی ومطالعۀ اساسات اسلام ثابت میگردد که نقش دین در زندگی اجتماعی و فردی نقش صلح واخوت وحفظ کرامت است.
هیچ نوعی ایجاد تفرقه واختلاف را دربین مسلمانها اجازه نمیدهد، و لو به هراسم و رسم، نام و نشانی که باشد، ولو ایجاد تفرقه از طرف هر شخص و قومی که باشد.
- اسلام اقوام ونژادهای مختلف را باهم فــرق نکرده، بلکه سفید وسیاه فقیر وغنی حاکم ومحکوم مرد وزن را با هم برادر خوانده است، نمونهاش برهمگان واضح است که مسلمانها هنگام ادای نماز جماعت در مساجد در یک صف متحد استاده انجام میدهند، به غیر تفاوت وامتیاز همۀ مراسم دینی و شعائراسلامی شان اجراء میگردد.
در دنیای معاصر امروز چنین برابری را کسی سراغ ندارد، در دنیای غرب حتی درعصرحاضرنژاد سیاه پوست وسفید پوست مراسم مذهبی شان را بخاطر مسألۀ نژاد پرستی وتعصب باهم انجام داده نمیتوانند.
اما اسلام نه صرف این تعصبات جاهلیت را ملغا قرار داد بلکه بلال افریقائی، سلمان آسیائی، صهیب أروپائی را باهمۀ اعراب و قریشیها برابر در یک صف متحد عبادت و سیاست، اخوت و معاشرت قرار داد.
- مهمتر از همه مسلمانها عالیترین فرایض دینی و با ارزشترین اجتماع تاریخی خویش را که عبارت از حَج بیـتُ اللهِ الحَــرام است به یک شعار و یک لباس، یک هـدف و یک مرام، یک امام، یک مکان انجام میدهند.
واین عجب نیست بخاطریکه پیشوای عالم بشریت این مراسم را به غیرهیچ گونه تعصب وتبعیض عملاً اجرا نموده است.
ونیزدرخطبۀ تاریخی که پیامبر اسلام درسفرحَجَّة ُالوَدَاع درمیدان عرفات ارائه نمود وخط مشی نبوت واسلام را درقبال انسانیت وبشریت تا قیامت اعلان نمود چنین فرمود: (ای گروه مردم: مومنان برادراند:
خدای شما یکی است، وپدرشما یکی است،همهء شما زادۀ آدم هستید، و آدم ازخاک است، گرامیترین شما نزد خدا کسی است که پرهیز گارتراست، عرب برغیر عرب جز پرهیزگاری امتیاز ندارد….)([6]).
- چون از جملۀ اهداف عدالت اسلامی، رفع تبعیض وایجاد اخوت و حفظ کرامت وشرافت انسانی است.
بناءً انسانهای کوتاه اندیش، نژاد پرست، قوم گرا را به اصل خلقت و پیدایش شان متوجه نموده ومی فرماید:
(يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى) [الحجرات: 13].
ای گروه مردم ! آفریدم شما را ازیک مرد وزن. (همانا آدم و حوّاء هستند). پس این تبعیض وتفرقه را که شما ما جرا جویان بخاطراغراض فاسد وبسبب بدست آوردن اهداف نا مشروع دامن میزنید از کجا؟ وبرای چه؟ زیرا که اصل شما ازیک آدم و حوّاء آفریده شده است.
- در مورد این آیۀ فوق که درخطبۀ حجةُ الوَداع نیزذکرشده درمورد شأن نزولش دو روایت نقل شده که هردو اساس اخوت اسلامی وعدالت شرعی را استوار میسازد:
آ- ابوداود در«مراسیل» از زهری نقل میکند که قبیلۀ بنی بیاضه به غلامی آزاد شدۀ خویش ابی هند مطابق به رواج.
قبل از اسلام ازدواج نکردند، بناءً این آیه نازل شد که (يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى)
ب- پیامبرﷺ به بلال حین فتح مکه فرمان داد که بالای بام کعبه رفته آذان گوید، یعنی شعارملکوتی اللهُ اکبر را درفراز کعبه بلند کند، بزرگان جدیدُ الایمان مکه خشمگین شدند. واین آیۀ کریمه نازل شد.
- به شهادت تاریخ پیامبرﷺ اُسامه بن زید را که جوان نورس وپدرش ازجملۀ غلامان آزاد شده بود، برسپاهی کـه بزرگان صحابه ازجمله عَشرۀ مُبشره، وخُلفاء اربعه با شمول ابوبکر، عمر،عثمان، علی (رضی الله تعالی عنهم) درآن سپاه شامل بودند امیرمقررکرد. (چون مسأله رحلت پیامبر ﷺ پیش شد حرکت سپاه به تاخیرافتاد) بعد ازوفات پیامبرﷺ ابوبکرصدیق خلیفۀ مسلمین پیاده واسامه سوارحرکت کردن تا اینکه خلیفه سپاه را ازمدینه رخصت کرد.
- با توجه باینکه باسیران غیرمسلم عنوان غلامی و بندگی را داده میشود، چون در تمام اجتماعات واقوام و ملل آن وقت و زمان بلا استثناء مروج بود، وحتی حالا درزمان شعارحقوق بشر و ترویج حقوق انسان، با تأسف دیده میشود با اسیران چگونه رفتار میشود، از حال زندانهای مهم دنیا درقرن بیست و یکم میلادی حتی مؤسسات بین المللی اطلاع ندارند.
ولی اسلام چها رده صد سال قبل چگونه به رفتارانسانی و حقوق بشری اسراء تأکید میکند.
اما درحکومتهای دموکراسی معاصر حس حقوق وحقوق خواهی، مساوات، برابری، بلکه در تمدن غربی ازآن زمان اشاعه یافت که انقلاب فرانسه در بیانیۀ که در سال 1789 میلادی صادر کرد، به عنوان یکی ازمبادی حقوق بشر اعلان نمود.
ازآن زمان بعد اصطلاح مساوات و برابری دربسیاری از قوانین و پیمانهای بین المللی وارد گردید.
بشر پیش از تاریخ فوق درهیچ قانونی به جز قانون شریعت اسلام حقوق نداشته است.
==============================================
اخلاق اسلامی و آداب اجتماعی
نعمت الله «وثیق»
منبع: islahnet.com
[1]– (لغت نامه دهخدا: ج 9/ 14167).
[2]– [رواه مسلم، مشکاة کتاب العلم].
[3]– نضرة النعیم فی مکارم اخلاق الرسول الکریم: 6/2325.
[4]– [تعریفات جرجانی].
[5]– بخاری (6011). مسلم (2586) کتاب البر والصلة.
[6]– [تهذیب سیرت ابن هشام و زاد المعاد از ابن قیم، این خطبه و دیگر خطابههای سفرحُجَةُ الوَدَاعِ پیامبر(صلی الله علیه وسلم) را نقل کردند].