منافیات اخلاق

خیانت درلغت: نقیض نصیحت است اهل لغت میگویند:
«اَلخونُ أن یُؤتَمَنَ الإنسَانُ فَلاَ یُنصَحَ وَ مِن ذَلِکَ اَخذَ الرِشوَة وَ قَبُولِهَا یَعُّدُ خِیانة لمن ائتمنهُ عَلی اَدَاءِعَمَلٍ مُعَیَّنٍ». (قاموس المحیط ازفروز آبادی (2/ 281) مادۀ غش].
خیانت آن است که شخصی به کسی اعتماد کند، ولی آن شخص خیر خواهی وی را نکند. و از همین جمله رشوت و قبول آن خیانت است نسبت به شخصی که بر ادای عمل معین بر وی اعتماد کرده شود و آن شخص به اخذ رشوت خیانت کند.
خیانت: درهمۀ بخشها زشت وبد است، منتهی درجات آن فرق میکند! آنکه خیانت به دین، ایمان و منافع ملتها میکند به مراتب بدتر و زشت تراست از آن که در چیزهای حقیرخیانت میکند، آن که در اهل مال کسی خیانت میکنــد بـه مراتب بد است از آن که درامورخورد وریزه خیانت میکند.
خیانت لفظ عربی است طوری که واضح گردید، معنی جامع دارد، بناءً خیانت در فعل و قول و عمل اطلاق میگردد:
یعنی هر آن کار ووظیفۀ که برای انسانی سپرده شود، آن کار را به رضا و رغبت و یا خواهش خود قبول کند، بعداً دراجراء و پیشبرد آن کارقصداً کوتاهی کند، و یا در پیشبرد آن کار جدّیت به خرچ ندهد، و یا بخواهد در عوض آن وظیفه ازطریق غیرمشروع اجرت بیشتربدست آورد، این عمل خیانت است.
خیانت در افشاء اسراردر آن موضوعاتی اطلاق میگردد که صاحب آن نمیخواهد آن راز افشاء گردد، و یا درمجلس گفته میشود که محرم است، و به پنهان نگهداری آن موضوع اشاره میگردد، زیرا که پیامبرﷺ میفرماید:
«اَلمَجَالِسُ بِا لأمَانَةِ إلاَّ ثَلاثَة َ مَجَالِسَ: مَجلِسُ سَفکِ دَم ٍ حَرَام ٍ أو فَرج ٍ حَرَام ٍ أو إقتِطَاع ِ مَال ٍ بِغَیرِ حَقّ ٍ». (رواه ابوداود).
یعنی: (راز) مجالس امانت است بجز از سه مجلس، مجلسی که در آن ریختن خون حرام طرح ریزی گردد، و یا برنامه برای زنا باشد، ویا برنامۀ غصب مال دیگران به ناحق باشد.
بسیاری از افشا گریها است که باعث ریختن خون مسلمان میگردد. بناءً برهر مسلمان واجب است که اسرار مسلمان را فاش نکند، تا برآن ضرر برسد.
اما این سه مجلس تجاوز درحقوق دیگران، و مغایر امر وفرمان الهی است امانت نیست.
خیانت راعی بر رعیت (آمر برما دون):
خیانت راعی بررعیت آن است که قدرتمندان بر زیر دستان خود ظلم کنند و یا اموال و پول شان را بگیرند. و یا خون شان را به نا حق بریزانند. و یا بر زیر دستان شان توهین وتحقیر کنند. و یا وجایب ومقرراتی را که دارند برای شان ندهند. و یا درمصالح ومنافع شان اهمال وسهل انگاری کنند.
چنانچه پیامبرﷺ میفرماید: «مَا مِن اَمِیرٍ یَلِی أمرَ المُسلِمِینَِ ثُمَ لاَ یَجتَهَد لَهُم وَ یَنصَح إلاَّ لَم یَدخُل مَعَهُم ُ الجَنَّةَ». (مسلم، 3/ 1460نمبر(22ـ 142).
یعنی: نمیباشد هیچ امیر وزعیم که قدرت وزعامت مسلمانها را بدست میآورد، بعداً در پیشبرد منافع ومصالح مسلمانها جَدّ وجُهد نمیکند، مگراین که با مسلمانها داخل جنت نمیشود.
در روایت دیگر همۀ مسؤلین مسلمانان را از خیانت بر حذر داشته میفرماید که جنت بر خیانت کاران حرام گردانیده شده است:
«ماَ مِن عَبدٍ یَستَرعِیه اللهُ رَعِیة یَمُوتُ یَومَ یَمُوت وَ هَوَ غَاشٍ لِرَعِیتهِ إلاَّ حَرَّمَ اللهُ عَلَیهِ الجَنَّة». (بخاری(4/331) نمبر7151)، مسلم (3/ 1460) نمبر(21ـ 124) لفظ ازمسلم).
نیست هیچ بندۀ که خداوند آن را مسؤل ونگهبان (منافع و مصالح بنده گان) گرداند میمیرد روزی که میمیرد، در حال که خیانت بر رعیت (ما دون) خویش نموده است، مگرخداوند جنت را برآن حرام گردانیده است.
ألف- خیانت درخرید وفروش و اجناس، بسا فروشندههای هستند که درنوع جنس خیانت میکند، مال رَدِی وپست را، مال اول گفته میفروشند، در مواردی قسم نا حق میخورند. و یا دروسط جنس خوب جنس خراب را میگذارند.
چنانچه ازابوهریره(رضی الله عنه) روایت است که پیامبرﷺ روزی در بازار تشریف بردند، درفروش گاه انبار گند میرا معاینه نمودند که داخل آن تر و بیرونش خشک است صاحب گندم را مخاطب قرار داده فرمودند:
«مَا هَذَا یَا صَاحِبَ الطّعَامِ» این چه (خیانت) است ای صاحب گندم! فروشنده گفت: «أصابتهُ السمآء…» باران رسیده است. پیامبرﷺ فرمود: «أفَلاَ جَعَلتَهُ فَوقَ الطَعَامِ کَی یَرَاهُ النَّاسُ» پس چنین بود چرا تری را دربالا نگذاشتی تا مردم ببینند. (این غش وخیانت است) «مَن غَشَّ فَلَیسَ مِنِّی» آن که خیانت کند ازمن نیست.(مسلم (1/ 99) نمبر(164).
در روایت ابو داود بلفظ «مَن غَشَّنَا فلَیسَ مِنَّا» ذکرگردیده است.(ابو داود (5/ 345).
یعنی: آن که با ما (مسلمانها) خیانت کند ازما مسلمانها نیست.
پس حکم حدیث فوق عام است ازجملۀ قواعد عامۀ است که همه بخشهای اصول اجتماعی قوانین فقهی را مشتمل است، بخاطری که پیامبرﷺ دراجتماع عام و محل داد و ستد، این عمل فریب کارانه و خاینانه را درهمۀ انواع و الوان و اشکالش ردّ نموده برائت خویش را از همۀ عاملین مکرو فریب اعلان نموده فرمود: خاینین از ما نیستند.
ب- درتول و ترازو، مترو سانتی کم کردن و فریب نمودن عمل زشتی است که سابقۀ تاریخی دارد.
خداوند (ﷻ) یکی از اسباب هلاکت قوم شعیب (علیه السلام) را همین خیانت بشری را ذکر نموده است، که آنها در مرکز تجارت جهانی آن زمان بنام مدین قرار داشتند و اخلاق تجاری که عبارت از صداقت و راستی است ضایع نموده در عوض به خیانت نمودن در وزن و پیمانه سر مایه اندوزی را اختیار نمودند چنان که امروز در میان بسیاری از مسلمانها معمول است. چنانکه قرآن کریم میفرماید: ﴿وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ قَدۡ جَآءَتۡكُم بَيِّنَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡۖ فَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَٱلۡمِيزَانَ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٨٥﴾ [الأعراف: 85]. یعنی: شعیب را به سوی اهل مدین که خود از آنان بود فرستادیم برایشان گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید (وبدانید) که جزاو معبودی ندارید. معجزه ای از سوی پرورد گارتان (برصحت پیغمبری من) برا یتان آمده است.
(پیام آسمانی این است که در زندگی بویژه در تجارت و معامله با دیگران راست و درست باشید) ترازو وپیمانه را به تمام و کمال بکشید و بپردازید و از حقوق مردم کم نکنید، و در زمین بعد از اصلاح آن (توسط خدا، یا به دست انبیآء) فساد وتباهی نکنید. این کاربه سود شما است اگر(به خدا وحقیقت) ایمان دارید. (مَدیَن: نام شهر قوم شعیب (علیه السلام) است در مقابل تبوک واقع شده در ساحل بحر قلزم در شش منزلی، واز تبوک بزرگتر است. چاهی که گوسفندان موسی (علیه السلام) از آن سیر آب شده اند در این مکان است. [لغات نامه ازمعجم البلدان نقل نموده است]. و نیز گفته شده: مدین: در مشرق «خلیج» قرار داشته، ومردم آن از فرزندان اسماعیل (علیه السلام) بودند، و با مصر و لبنان و فلسطین تجارت داشتند. امروز شهر مدین «معان» نامیده میشود، ولی بعضیها نام مدین را بر مردمی اطلاق کردند که درمیان «خلیج عقبه (تا) کوه سینا» میزیستند. [تفسیر نمونه: ج/ 13/ 562].)
در پرتو آیۀ فوق چنین برداشت میشود که: نفوذ هرگونه خیانت و تقلب در امر معاملات و داد و ستد اطمنان و اعتماد
عمومی را که بزرگترین پشتوانۀ اقتصادی ملتها است متزلزل و ویران میسازد، و ضایعات غیر قابل جبرانی را برای جامعه به بارمی آورد، به همین دلیل موضوعی را که شعیب (علیه السلام) به آن نهایت تأکید نمود بعد از توحید همین موضوع اقتصادی بود.
ج- خداوند در قرآن کریم سورتی را نازل نموده که مسمی به سورۀ کم کنند گان (مطففین) است، در آن سوره برهمۀ خاینین ملی واجتماعی وتجاری وعید ذکر نموده و از وخامت آیندۀ عمل زشت و خاینانه ای شان برحذر میدارد:
﴿وَيۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِينَ ١ ٱلَّذِينَ إِذَا ٱكۡتَالُواْ عَلَى ٱلنَّاسِ يَسۡتَوۡفُونَ ٢ وَإِذَا كَالُوهُمۡ أَو وَّزَنُوهُمۡ يُخۡسِرُونَ ٣﴾ [المطففین: 1- 3] یعنی: وای به حال کم کنند گان (ازجنس وکالای مردمان به هنگام خرید وفروش با ایشان)! کسانی که وقتی (درمعامله) برای خود پیمانه کنند (یا وزن و مترکنند) به طور کامل وپوره و بیشتراز اندازۀ لازم میگیرند. وهنگامی که (درمعامله) برای دیگران پیمانه یا وزن میکنند، از اندازۀ لازم میکاهند.
- تنگ دلی و بیصبری: حتی که انسان تنگ نظر نه قادر بر صبراست و نه تحمل حفظ اسرار را دارد:
- بیاعتنایی و اهانت به اخلاق امانتداری، و سهل انگاری دراسرار مردم.
- ضعف ایمان: برزگترین عامل باز دارنده از خیانت ایمان مسلمان است. آن که ایمان ضعیف دارد، عامل باز دارندۀ ضعیف دارد، طبیعی است که فرصت خیانت را پیدا کند دریغ نمیورزد.
- تأثیرمحیط: درآن محیط و شرایطی که در رَدّههای بالا و افراد بلند رتبه مستقیم و یا غیرمستقیم به خیانت واختلاس، تزویر و جعل کاری دست بزنند و یا به خاطر عدم شفافیت در کار کردهای شان متهم باشند. و این چنین ما حول تأثیر سوء بر افراد پائین رتبه میگذارد.
- دنیا پرستی: رغبت بیحدّ وحصردر محبت مال وطلب جاه ومقام.(فکرکنید این مرض امروزچقدرعام وساری است).
به همین خاطر است که هوس مال وطلب جاه برهوش وفکر همچو اشخاص چیره شده، دست به بیعدالتی درتول و ترازو، خیانت در داد و گرفت و قبول رشوت در ادارات، خیانت در عهد و پیمان و اختلاس در اموال عامه و دارایی ملت بیچاره میزنند.
- خیانت راعی بررعیت موجب غضب وعذاب الهی میگردد. چنانچه دو حدیث از بخاری مسلم در اصل موضوع ذکر گردید.
- خیانت در وزن و پیمانه موجب نفرین الهی وعذاب اخروی میگردد.
- اگر خیانت در اقتدار وحاکمیت باشد، اسباب شرّ و فساد و باعث هلاکت همگانی میگردد.
- اگرخیانت در بیع و شراء صورت گیرد: در میان جامعه حقد وحسد را به بار میآورد.
- اگرخیانت درافشای اسرار(امورمحرم) صورت گیرد، باعث خصومت وفراق در اجتماع میگردد.
- خیانت در مجموع اسباب فساد (بیخیری) در بَرّ و بحّر میگردد. چنانچه میفرماید:
﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٤١﴾ [الروم: 41] یعنی: تباهی و خرابی در دریا و خشکه به خاطر کارهای پدیدار گشته که مردمان انجام میدادهاند. بدین وسیله خدا سزای برخی از کار هایی را که انسانها انجام میدهند برای شان میچشاند تا این که آنان (بیدارشوند و از دست زدن به معاصی) برگردند. (مراد ازفساد: تباهی، بلاها و مصیبتها مثل خشک سالی، امراض کشنده و مهلک چون ایدز وسرطان واز بین رفتن خیرات و برکات است. مراد ازکسب مردم: زنا وفحشاء، عیاشی و فحاشی، قتل وغارت، چور وچپاول، اختلاس و دزدی، خیانت و بد بختی است.)
- پولیـــس و قاضــــــی مخلص و با انضباط.
- نظام قانونی وتطبیق جدی آن به غیرتبعیض.
- اعتقاد جازم وعملکرد مخلصانۀ خود مجریان قانون.
این سه صورتی است که در دنیای امروز با تفاوت، جاری وساری است ولی بیتأثیر ونا کام است، به خاطر که افراد پائین جامعه ومردم عامه دربرابرقانون وقانون گذاران مشکوک و معترض ومبغوضاند. زیرا که قانون دایماً در عوض درنظرگرفتن منافع مادی و معنـوی جامعه و به خاطر تسهیلات منافع دینی و دنیوی ملتها تسوید گردد، بیشتر به خاطر تآمین منافع و اقتدار دست اندر کاران ترتیب وتسوید میگردد واحیاناً به خاطر دوام قدرت، قدرت مندان، به خاطرتأمین منافع قشر خاص ساخته میشود.
بناءً حتمی است که چنین قانونها بیاعتمادیهای عامۀ مردم و قانون شکنیهای افراد جامعه را به بار آورده و اخلاص مندی نسبت به قانون تحت سوال قرار میگیرد.
- وسایل جلو گیری ازخیانت مختلف است ولی آنچه که از همه مؤثر و مجرب است: وآن عبارت از ایمان کامل به خدا، یقین کامل به جواب دهی روز فردا وحاضر و ناظر دانستن خدا درهر حالت و وجدان ایمانی و اخلاقی است. ولی با تأسف دنیای امروز از آن غافل و بیخبراست. چنان که گفته میشود (وجدان محکمۀ است که به پولیس و قاضی ضرورت ندارد). قرآن کریم بطور تحذیرمی فرماید:
﴿ يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ ١٩﴾ [المؤمن: 19].
یعنی: خداوند از چشمهای خائن واز رازی که سینهها پنهان میدارند آگاه است. باید مسلمان ترس خدا را درهرحالت در نظر داشته، و بداند که خداوند به چشمهای خاین و به اسرار پنهان آگاه است. چون خیانت در برابر حقوق خالق و مخلوق ممنوع قرارداده شده است. بناءً میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ وَتَخُونُوٓاْ أَمَٰنَٰتِكُمۡ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٧﴾ [الأنفال: 27].
یعنی: ای مؤمنان! به خدا و پیامبر خیانت نکنید، و درامانات خود نیز آگاه هانه خیانت روا مدارید.
پس آنهای که به اوامر خدا و رسول خیانت کردند، به اوامرو وظایف محولۀ مخلوق حتماً خیانت میکنند. چنانچه فرمان عمر(رضی الله عنه) دلیل مدعی است:
فرمان عمر فاروق (رضی الله عنه)
عبدالله ابن عمر (رضی الله عنهما) روایت میکند که عمر(رضی الله عنه) راجع به مسؤلین سیاسی ونظامی قلمرو خلافت زمانش نوشت:
«عَن عَبداللهِ بن عمر، أن عُمر بن الخطاب کَتَبَ إلَی عُماَلِهِ: إنَّ اَهَمَّ اُمُور ِکُم عِندِی الصَّلاَة فَمَن حَفِظَهَا وَ حَافَظ َ عَلَیهَا، حَفِظ َ دِینَهُ. وَ مَن ضَیَّعَهَا فَهُوَ لِمَا سِوَاهَا أضیَع». (مؤطأ مالک، کتاب وقوت الصلاة، باب وقوت الصلاة، ص/ 39).
عبد الله ابن عمر(رضی الله عنهما) روایت میکند که عمربن الخطاب (رضی الله عنه) به همۀ مؤظفین (کارمندان ملکی ونظامی قلمروخلافت اسلامی) نوشت که:
ازجملۀ مهمترین وظائف شما نزد من نمازاست. آن شخصی که نمازرا حفظ کرد(مسائل مربوط به نماز: ازصحت وجوازو فساد وغیره) و محافظت کرد برادای نماز و مسارعت کرد براوقات نما ز(درواقع) مُحافظت کرده است دین خود را. وآن شخصی که نماز را ضایع کرد (به ترک آن و یا به تأخیر آن) پس دیگر وظائف مُحولۀ این شخص حتماً ضایع شونده است (حتماً ترک میکند).
یعنی: مهمترین تعهد و پابندی شما نزد من پابندی به نماز است، شخصی که نماز را ضایع (ترک) کرد دیگر تعهدش را حتماً ضایع میکند.
درحقیقت اقرار به کلمه یک تعهد اجمالی با خداوند ﷺ درتمام بخشهای دین است. پس آنهای که این تعهد را درعمل و اخلاص پیاده نمیکنند، شباهت به کسی دارند که با کسی دیگرتعهد میکند که فردا در گِل کاری خودت اشتراک میکنم، ولی فردا نیامد، اگرگفته شود چرا نیامدی؟ جواب مید هد که من صرف در زبان کارکردم، طبیعی است این گونه جواب را نقض عهد درعرف وشرع خوانده میشود.
پس کلمه خواندن به غیرعمل واخلاص نفاق است. زیرا خواندن کلمه اقرار بندگی است، وعمل باحکام اسلام اظهار بندگی است.
پس هر شخصی که از خدا نترسید و امر خالق و مولای حقیقی خویش را اجرا نکرد، چه فکر میکنید که امر مخلوق (شما) را اجرا میکند؟ و آن شخصی که رواتب (تنخواه) مادامُ العمر خدا را (که برای انسان داده) در نظر نگرفت.
مثال: در ادای پنج وقت نمازخیانت کرد ومسؤلیت ایمانی و وجدانی خویش را راجع به ادای نماز درعادیترین اوقات اجرا نکرد، آیا اوامرجناب شما آمر صاحب را درمشکلترین فرصت، در اوقات محاربه اجرا میکند؟ آیا خود شما امر آمر حقیقی تان را اِجرا کرده اید؟
درحالیکه رواتب شما صرف درعوض کاراست، رواتب خداوند مادامُ الحیات به غیر کار و وظیفه جاری است.
بناءً فکر کنید عمر(رضی الله عنه) چقدر حکیمانه و مدبرانه هدایت داده که (هرکه با خدای خویش خیانت کرد، با مخلوق حتماً خیانت میکند).
درسی را که از موضوع فوق میآموزیم این است که:
باید ما مسلمانها افراد وما دونان خویش را با روحیۀ ایمان داری و عقاید اسلامی، تقوی گرای تربیه کنیم، و گرنه به جز راه ایمان به خدا ویقین به آخرت دیگرهمه راههای جلو گیری از خیانت بیثمروعقیم است. [اگر قبول ندارید بحال کشورمظلوم خویش فکر کنید].
==========================================
اخلاق اسلامی و آداب اجتماعی
نعمت الله «وثیق»
منبع: islahnet.com